سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«بی گمان ابراهیم (خود به تنهایی) امتی مطیع خداوند وپاکدین بود و از مشرکان نبود .»، روایت شده است که وی آموزگار نیکی ها بود . [در تفسیر سخن خدای متعال]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
علی بیدار(68)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :4
کل بازدید :190186
تعداد کل یاداشته ها : 92
103/9/12
10:10 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
حسن ساعی[17]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

چه کنیم که از دور دستی بر آتش «جشنواره فیلم فجر »داریم. نفرین می کنیم باعث و بانیانش را.


  
  
آتش سبز در کنعان
حسین معززی نیا

1- جدول امروزمان هم به هم ریخت؛ قرار بود «استشهادی برای خدا» را ببینیم که گفتند نرسیده و به جایش یک فیلم ویتنامی به نام «زندگی در ترس» را نمایش دادند. جا به جایی های جدول نمایش این دوره از جشنواره قطعاً تا سال ها بی رقیب و بی نظیر خواهد بود. این طور که پیش می رود احتمالاً زمان برگزاری جشنواره را باید تا 24 بهمن تمدید کنند که فیلم ها بالاخره به امید خدا به جشنواره برسند. یا شاید در اسفندماه یک هفته فیلم برگزار کنند به عنوان «بعد از تحریر» جشنواره بیست و ششم و فیلم های دیررسیده را در آنجا نمایش دهند. این «رسیدن به جشنواره» حقیقتاً تا چه اندازه عمل صعب و محالی است. کاش راهی پیدا می شد تا همه مان «برسیم».

2- الکساندرا (سوخوروف) را دیدیم. نمی دانم با این وضعیت نمایش فیلم های خارجی می توانیم درباره شان بااطمینان نظر بدهیم یا نه؛ چون برش های غیرعادی در فیلم کم نبود و مطمئناً نسخه کامل را ندیده ایم. ظاهراً دوستان مان بابت در آغوش کشیده شدن یک نوه توسط مادربزرگش هم آن قدر نگرانند که اجازه ندادند هیچ نوع تماس فیزیکی بین جوان بیست و چند ساله فیلم و مادربزرگ کهنسالش ایجاد شود. اما گذشته از این حرف ها الکساندرا واقعاً ویژگی متفاوت و فوق العاده یی ندارد. ایده اصلی که آمدن یک پیرزن سالخورده و دنیا دیده به میان جمع سربازان جوان در یک منطقه مرزی است، ایده جذابی به نظر می رسد، ولی گشت و گذارهای مادربزرگ در منطقه جنگی فاقد هر نوع تاثیرگذاری درگیرکننده یی است. لزوماً با ریتم کند و ابهام مسلط بر روایت فیلم مشکلی ندارم؛ اصلاً فیلمی با این درونمایه فقط با همین ساختار می تواند به موفقیت برسد، اما گمان می کنم الکساندرا در بهره گیری از همین ساختار هم ناموفق است. نه فضاسازی قدرتمند آثار تارکوفسکی را دارد و نه درگیرکنندگی بصری و دراماتیک دیگر فیلمسازان روسی معاصر را.

3- مانی حقیقی در مصاحبه اش اشاره کرده بود به اینکه «آبادان» و «کارگران مشغول کارند» بیشتر به روحیه شخصی اش نزدیک اند و اواسط فیلمبرداری کنعان احساس می کرده کاش فیلمی مثل آبادان را می ساخته است، نه چنین فیلمی را که خیلی خط کشی شده است و جای شیطنت کمتری دارد. فکر می کنم سینما پیچیده تر از آن است که به ما اجازه دهد به این سادگی وارد حوزه یی متفاوت از خواسته های درونی مان شویم و نتیجه موفقی هم به دست آوریم. آنها که تمام عمرشان را صرف یاد گرفتن یک نوع از فیلمسازی کرده اند، در نهایت دو سه فیلم بزرگ بیشتر نساخته اند، چه برسد به ما که می خواهیم به اقتضای شرایط و از سر ناچاری، ساختار مورد علاقه مان را کنار بگذاریم و شکل دیگری از فیلمسازی را تجربه کنیم که بلد نیستیم. مشکل کنعان همین سرگردانی بین دو لحن است؛ قصه می گوید و قصه نمی گوید، می خواهد ملودرام باشد و نمی خواهد یک ملودرام معمولی به نظر برسد، می خواهد از ستاره ها استفاده کند و نمی تواند درست استفاده کند، می خواهد از دکوپاژ متعارف و ریتم سینمای داستانگو استفاده کند، اما بازیگوشی های تجربی را هم از دست ندهد. همه اینها با هم نمی شود. نه که اصلاً نمی شود؛ فیلمسازان بزرگی که سال ها زور زده اند یک داستان معمولی را خوب تعریف کنند و به جایی رسیده اند، شاید بتوانند از این کارها هم بکنند ولی کسی مثل مانی حقیقی که فقط سینمایی از نوع کارگران مشغول کارند را تجربه کرده و در آنجا هم به موفقیت چشمگیری نرسیده، نمی تواند در اولین تجربه متعارف اش مثل یک فیلمساز پخته و کاربلد رفتار کند و از قواعد روایت یک ملودرام ساده سرپیچی کند تا به نتیجه متفاوتی برسد. چون نه به نتیجه متفاوتی می رسد و نه موفق می شود همان داستان اولیه اش را تعریف کند. به همین دلیل کنعان کلافه کننده است و تماشایش کار سختی است. شخصیت هایش نچسب و بلاتکلیف اند و حرص آدم را درمی آورند. سکانس هایی از فیلم قرار است مثل فرم یک قصه کوتاه فقط اشاره یی به موقعیت داشته باشد و نکته یی را نشان مان بدهد و از کنار قضیه بگذرد، سکانس های دیگری مثل یک ملودرام دهه شصتی می خواهند شیرفهم مان بکنند که اوضاع پرسوز و گداز است و باید متاثر شوید. موسیقی باورنکردنی فیلم هم که انگار از بگذار زندگی کنم و سایه های غم شاپور قریب جدا شده و آمده روی تصاویر این فیلم قرار گرفته است. شخصیت بهرام رادان و آن صحنه فوتبال بازی کردنش با بچه های توی کوچه هم حکایتی است که شرحش بماند برای یک فرصت دیگر. راستی تازگی ها وقتی آدم ها می روند دخیل می بندند، بعداً می گویند نمی دانم به کی قول دادم، شاید به خودم قول دادم؟، حالا چرا؟

4- ظاهراً بخش بین الملل جشنواره تمام و جان مان خلاص شد. از همه دوستانی که در این ایام برای آشنا کردن ما با سینمای جهان، تعدادی فیلم تکه پاره شده با زیرنویس عربی یا نسخه های دی وی دی نشان مان دادند که معمولاً فلو بود و قاب مربع ویدئو پروژکتوری که زیرنویس های فارسی را پخش می کرد هم کلیه فیلم ها را دو کادره کرده بود، تشکر می کنیم. خیلی سلیقه مان ارتقا پیدا کرد و الان احساس می کنیم خیلی باسواد شده ایم. از این به بعد قول می دهیم حتماً فیلم های خارجی را هم ببینیم. چون تا به حال فکر می کردیم تماشای همین فیلم های ایرانی برایمان کافی است. البته تشکر اصلی را فیلمسازان وطنی باید انجام دهند که با تقسیم بندی امسال، توانستند فیلم هایشان را پنج روز دیرتر از هر سال به جشنواره برسانند. به هر حال پنج روز هم پنج روز است. بهتر از هیچی است.
منبع: روزنامه اعتماد

  
  

دکتر ابوالحسن فقیه شب گذشته در دومین برنامه "ساعت شنی، یک بررسی" مخاطبان و مسئولان را از نگاه سیاه و سفید به این مجموعه تلویزیونی برحذر داشت و هدف از تولید "ساعت شنی" را اطلاع‌رسانی دانست.

 

دکتر ابوالحسن فقیه شب گذشته در دومین برنامه "ساعت شنی، یک بررسی" مخاطبان و مسئولان را از نگاه سیاه و سفید به این مجموعه تلویزیونی برحذر داشت و هدف از تولید "ساعت شنی" را اطلاع‌رسانی دانست.
رئیس سازمان بهزیستی در این برنامه که سه‌شنبه ?? دی‌ماه از شبکه یک پخش شد، با اشاره به اهمیت طرح مباحث آسیب‌های اجتماعی گفت: "برخی آسیب‌های اجتماعی به حد بحران رسیده و آمار برخی آسیب‌ها هنوز پائین است، اما باید مورد توجه قرار بگیرند. مسائل اجتماعی باشد مطرح شود تا مردم نسبت به آن آگاهی پیدا کنند. "ساعت شنی" آسیب‌های اجتماعی بسیاری را همچون دختر فراری، اعتیاد و ... مطرح می‌کند."
وی در ادامه افزود: "به نظرم وقتی بحث آسیب‌های اجتماعی مطرح می‌شود، نباید موضعگیری کرد، حال عده‌ای بنا به دلایل سیاسی، شخصی و ... نظر موافق یا مخالف دارند و نسبت به موضوع موضع می‌گیرند، این نگاه درست نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد طرح مسائل و اطلاع‌رسانی است. نباید انتظار داشته باشیم یک مجموعه ??? درصد شماره یک باشد و به همه موضوعات کامل بپردازد. نباید سیاه و سفید نگاه کرد. این شروع راه است."
فقیه خاطرنشان ساخت: "باید ابتدا طرح مسئله کرد و تلنگر را زد و بعد به پیشگیری‌ها اشاره کرد. این مجموعه نگاهی هم به سرپرست خانوارها دارد که جامعه نگاه چندان خوبی به آنها ندارد و آنها را در معرض آسیب می‌بیند. این نگاه که فقر باعث اعتیاد و آسیب اجتماعی می‌شود اشتباه است، چرا که آسیب‌های اجتماعی دامنگیر خانواده‌های مرفه هم می‌شود و تمام اقشار جامعه در هر سن، سطح تحصیلات و ... در معرض آسیب هستند."
رئیس سازمان بهزیستی با اشاره به شخصیت مهشید (مهراوه شریفی‌نیا) در "ساعت شنی" گفت: "به عنوان نمونه این شخصیت فقر، پدر معتاد و نامادری را تجربه کرده، اما شرافت خود را از دست نمی‌دهد. باید باورهای درست را ایجاد کنیم. از سوی دیگر شخصیت عمه زهره را به عنوان نماد مردم می‌بینیم. او سراغ مادر مهتاب می‌رود تا زمینه بازگشت را برای مهتاب فراهم کند."
وی افزود: "در حال حاضر مشکلات کسانی که از خانه فرار می‌کنند این است که وقتی هم تصمیم می‌گیرند دست از کارهای گذشته خود بردارند، خانواده آمادگی این پذیرش را ندارد. عمه زهره نشان می‌دهد باید هر کدام از ما می‌توانیم به همنوع خود کمک کنیم. گرچه طرح این مسائل تجربه اول رسانه ملی با مشارکت سازمان بهزیستی است، اما گام خیلی مهمی است و نباید با برخوردهای نامناسب اصل موضوع را کمرنگ کنیم و دو سازمانی که در این باره قدمی برداشتند، دیگر این کار را انجام ندهند."
فقیه نقاط ضعف این مجموعه را قابل اغماض دانست و گفت: "به هر حال هر کاری نقاط ضعف دارد، اما نباید صورت مسئله را پاک کرد. برخی می‌گویند این مجموعه سیاهنمایی کرده است، در حالی که این طور نیست، بلکه مجموعه "ساعت شنی" سعی داشته با درشت نمایی آسیب‌های اجتماعی حساسیت‌ها خانواده‌ها را نسبت به این مسائل بالا ببرد."
وی در پایان برنامه "ساعت شنی، یک بررسی" گفت: "علاوه بر آن این مجموعه زیرنویس می‌کند که به افراد زیر ?? سال توصیه می‌شود آن را نبینند، برخی نسبت به این قضیه خرده گرفتند. تربیت خانواده باید به گونه‌ای باشد که وقتی به فرزندشان می‌گویند تماشای این مجموعه برای شما مناسب نیست، آنها هم نگاه نکنند. وقتی ما نمی‌توانیم به بچه‌هایمان تفهیم کنیم که برنامه تلویزیون را نبینند، چطور می‌توانیم بگوییم ماهواره نبینید، چت نکنید و ..."
بخش اول نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی "ساعت شنی" هشتم دی‌ماه با حضور امیدوار رضایی رئیس کمیسیون بهداشت مجلس و رضا پورحسین از شبکه یک پخش شد. این مجموعه به نویسندگی احمد رفیع‌زاده، کارگردانی بهرام بهرامیان و تهیه‌کنندگی حسن شکری با بازی داریوش ارجمند، رویا نونهالی، بیژن امکانیان، نسرین مقانلو، مهراوه شریفی‌نیا، کمند امیرسلیمانی، برزو ارجمند شنبه‌ها از شبکه یک پخش می‌شود.

 

www.aftab.ir/

 


  
  

وداع اهالی تئاتر با اکبر رادی

شنبه 8 دی ماه 1386   23:56
ایسنا: پیکر اکبر رادی ، نمایشنامه نویس برجسته ایرانی روز جمعه 7 دی ماه از مقابل تالار وحدت تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
در این مراسم که جمعی از هنرمندان تئاتر و مسوولان فرهنگی - هنری حضور داشتند؛ ایرج راد، مدیرعامل خانه تئاتر ایران طی سخنانی ، گفت: اکبر رادی فقط افتخار تئاتر نیست که افتخار این کشور است و نام او همواره بر جا خواهد ماند. محمدحسین ایمانی خوشخو، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در ابتدا تسلیت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را نسبت به درگذشت اکبر رادی اعلام کرد و سپس ادامه داد: باید برنامه ریزی هایی انجام شود که هر سال نام این بزرگمرد ادبیات نمایشی به مناسبتی خاص زنده شود، از این رو وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره کل هنرهای نمایشی اقدامات لازم را برای عملی شدن این طرح انجام خواهند داد.
علی نصیریان هم در مراسم خداحافظی با پیکر اکبر رادی گفت: اکبر رادی از اواخر دهه 30 به عنوان یکی از ارکان نمایشنامه نویسی جدید و معاصر ایران قلمداد می شد. در ادامه مراسم ، صدرالدین شجره به نمایندگی از خانواده اکبر رادی از حضور دوستان و همکاران اکبر رادی تشکر کرد.
به گزارش ایسنا، در ادامه مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر اکبر رادی مراسم در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) قطب الدین صادقی و اسماعیل خلج نیز از اکبر رادی گفتند. قطب الدین صادقی با یادآوری شخصیت ویژه او گفت: در فضای فاسد و پر از کینه ای که تئاتر ایران را در برگرفته است ، اکبر رادی چون نوری بود که در این فضا می درخشید.
  منبع: http://news.parseek.com/Url/?id=1967391


  
  

" من گاو مشت حسنم"

 

پخش جسورانه فیلم "گاو" از تلویزیون

خلاصه فیلم: در غیاب مش حسن گاو او به علت نامعلومی می میرد و اهالی روستا که تصور می کنند بلوریها در مرگ گاو دست داشته اند با موافقت همسر مش حسن لاشه گاو را کنار استخر روستا چال می کنند. کدخدا و مش اسلام به اهالی توصیه می کنند مرگ گاو را از مش حسن پنهان و وانمود کنند که گاو گریخته است. پس از بازگشت مش حسن به روستا او باور نمی کند که گاوش گریخته باشد. بر اثر فقدان گاو، حال روحی مش حسن دگرگون می شود و او خود را گاو می پندارد. مش اسلام و کدخدا تصمیم می گیرند مش حسن را برای معالجه به شهر ببرند، اما در راه بین راه روستا و شهر مش حسن از دست آن ها می گریزد و در دره ای سقوط می کند و می میرد.

 

سناریوی اصلی فیلم "گاو" توسط "نویسنده مشهور غریب(!!؟؟)  غلامحسین ساعدی به رشته تحریر در آمده است و فیلمنامه ی آن نیز توسط ساعدی و داریوش مهرجویی نوشته شده است. مهرجویی با استادی کامل فیلم گاو را با بازیگران بزرگی مثل عزت ا... انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی و ...  در سال(1348) کارگردانی کرده است و با تولید این اثر ارزشمند از فیلمفارسی آن زمانه فاصله چند هزار فرسخی می گیرد و لقب "موج نو"ی سینما در ایران را متعلق به خود می کند( البته قیصر کیمیایی نیز یادمان نرفته است و جای بحثش در این مقال نیست).

 

نقد و تحلیل از نگاه یک تازه کار: فیلم گاو که یک نگاه کاملا اجتماعی سیاسی به جامعه آن دوره دارد در قالب استعاره و کنایه و نشانه شناسی سینمایی و قاب بندیهای بسیار عالی به خوبی توانسته است زبان حال آن برهه از تاریخ را نشان دهد. در این فیلم ما به مردمانی از روستایی در "نا کجا آباد" بر می خوریم که نه مکتبخانه ای دارد و نه مدرسه ای و بچه ها در آن جز دنبال کردن دیوانه ای کار دیگری ندارند. روستا به طرز غریبی موحش به نظر می رسد و دشمنانی(بلوریها) که در تاریکی شبها به راه می افتند و و مال مردم را به غارت می برند و یا تلف می کنند.

آدم های این روستا همه بیکار و علاف می گردند همه نوع آدمی در بینشان پیدا می شود(واقع بینی کاگردان همراه با جمع آوری کنایه آمیز همه نوع آدم در یک جا). "کدخدا که پیرمرد نحیفی است که هیچ راه کاری به ذهنش خطور نمی کند با وجود این خوب به حرفهای "مش اسلام" عمل می کند. مشت حسن که جز گاوش هیچ چیز برایش اهمیت ندارد و همه زندگیش گاوش می باشد. مشت اسلام(خوب به این اسم توجه کنید الله بختکی این اسم گذاشته نشده است) تنها کسی است که خوب فکر می کند و خوب عمل می کند. او راهنمایی است که به همه چیز واقف است و تمام سعیش را می کند تا مشت حسن را از این حالت "مسخ" بودن بیرون بیاورد. هر اتفاقی می افتد کدخدا می گوید:حالا چیکار کنیم مش اسلام؟ تنها مش اسلام است که خری و گاریی دارد و تنها اوست که در هر کاری پیش قدم میشود و ...  هر چند در نهایت مشت حسن مسخ می شود و تراژدی اتفاق می افتد.

نماینده متجددین در آن زمان همان پسر جوان شری است که تازه از شهر برگشته است و تنها از تمدن شهری ظاهر کمی متفاوت و البته سفاهت و گستاخی به ارمغان آورده است. اوست که مدام آن معلول ذهنی را اذیت می کند وبچه ها را تشویق به آزارش می کند.

زنها کاملا خنثی هستند و انگار بود و نبودشان فرقی به حال جامعه روستایی(که نمادی از کل جامعه آن دوران است)را ندارد و یا حداقل در این ورژنی که صدا و سیما پخش کرد چنین به چشم این حقیر خورد.( انشاا... من ندیدم و متوجه نشدم).

 

بازتابهای پخش گاو و گلایه های هنرمندان از جمله" آقای بازیگر

در اینترنت موجی ار حرف و حدیث درباره پخش گاو به راه افتاد و همچنین اکثر روزنامه ها حداقل با درج چند کلمه از پخش آن صحبت کردند.

روزنامه انگلیسی زبان  "تهران تایمز"(18 آذر) در ستونی از گلایه های عزت ا...انتظامی-«آقای بازیگر»- سخن گفته است :" متاسفانه، خیلی از سکانسهای فیلم هر بار که از تلویزیون پخش شده است بریده شده اند{سانسور شده اند} و این جور اعمال به کیفیت اثر لطمه می زند."

او همچینین گفته است که بایستی کارگردان و دیگر اعضای تولید فیلم به برنامه دعوت می شده اند و از آنها تقدیر می شد.

بعد از فروپاشی رژیم منحوس پهلوی و وضعیت نامناسب فیلمهای آن دوره، خیلی از انقلابیون به سینما بدبین شده بودند اما آن جمله معروف امام خمینی(ره) درباره سینما و فیلم گاو که" ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم" نظر خیلی ها را دگرگون کرد و بعد از آن ایران اسلامی دست به تولید فیلم های خوبی زد و حتی مجید مجیدی با فیلم "بچه های آسمان" جایزه "اسکار" را از آن خود و کشورمان کرد.

 

گاو: برنده بهترین کارگردانی در جشنواره فیلم ونیس 1971

کارگردان: داریوش مهرجویی// فیلمنامه: داریوش مهرجویی، غلامحسین ساعدی// مدیر فیلمبرداری: فریدون قوانلو// تدوین: زری خلج// موسیقی: هرمز فرهت// بازیگران: عزت الله انتظامی، علی نصیریان، جعفر والی، جمشید مشایخی، عصمت صفوی، مهین شهابی، پرویز فنی زاده، خسرو شجاع زاده، محمود دولت آبادی، عزت الله رمضانی فر، فیروز بهجت محمدی، یدالله شیراندامی، مهتاج نجومی

تاریخ ساخت:  1348 //  اولین اکران در سینما بعد از انقلاب  1380

 

 

 

 

 

 

 


86/9/29::: 1:43 ص
نظر()
  
  

همگان معترفند که فیلم گاو  به کارگردانی داریوش مهرجویی یکی از آثار ماندگار سینمای ایران می باشد و ساخت چنین فیلمی با سناریوی غلامحسین ساعدی در آن برهه از تاریخ ایران کاری است مثل معجزه. و و و

اما اینجا من قرار نیست وراجی کنم. خیلی ها بعد از پخش نامناسب «گاو» و سانسور های نابجا به این امر اعتراض کردند و عزت ا... انتظامی از نحوه سانسور این اثر ارزشمند اظهار تاسف کرد و گفت که حداقل دست اندرکاران می توانستند با دعوت از کارگردان این اثر و چند منتقد درباره اثرات فیلم در آن برهه از تاریخ و ساخت فیلم صحبت کنند. که چنین نشد.

درست مثل دعوت مسعود کیمیایی به برنامه «دو قدم مانده به صبح» و حرف زدن جیرانی و طوسی درباره همه چی و اجازه ندادن به کیمیایی که دو کلمه بعد از دو دهه دوری از تلویزیون صحبت کند.

چه باید کرد؟


  
  

"اگر هنر نبود حقیقت انسان را خفه می کرد."

 

چارلی چاپلین

 

 


  
  
<   <<   6   7   8