مرد هزار چهره: من بی دفاع ام
آیا مرد هزار چهره می خواست لایه های پنهان جامعه را نشان دهد و آیا می توانست سطوح زیرین جامعه را به تصویر در آورد و یا در همان سطح رویی متوقف شد؟
مدیری بعد از کار موفق "شبهای برره" و "جایزه بزرگ" یک کار ناموفق (باغ مظفر) داشت که نتوانست انتظارات بینندگان تلویزیون را برآورده سازد. البته نباید بازی خوب "سیامک انصاری" را در آن مجموعه فراموش کرد. هر چند سریال ناتمام ماند و چند قسمت آخر را مدیری به صورت سی دی ارائه کرد. بعد از اتمام سریال باغ مظفر، مدیری در دو فیلم سینمایی بازی کرد. "دایره زنگی"(پریسا بخت آور) در حال اکران در سینماهای تهران!! می باشد و " همیشه پای یک زن در میان است" (کمال تبریزی) به زودی در سینماهای تهران!!! اکران خواهد شد. همچنین مدیری اگر مثل سالهای قبل زیر حرف و قولش نزند قرار است درسال 87 اولین فیلم سینمایی اش را کارگردانی کند.
داستان از جایی آغاز میشود که مسعود شصت چی به عنوان کارمند اداره ثبت احوال شیراز کار می کند و پدر زن آینده اش از او می خواهد(مسعود) خودش را به جای پسرش، سپهر جندقی جا بزند تا او بتواند حساب پسرش را خالی کند و...
مدیری در مجموعه جدید خود که نویسندگان خوبی دارد و در واقع نویسندگانی که همیشه در مجموعه های مدیری حضور دارند با بهره گیری از یک روش قدیمی (مانند فیلم مارمولک، که فیلمنامه نویس آن هم پیمان قاسم خانی بود یا دیکتاتور بزرگ چارلی چاپلین) فردی را به جایی افراد دیگری می گذارند و می خواهند ما همراه با این آدم به لایه های زیرین اقشار مختلف سر بزنیم و رفتار و سلوک آنها را در مقابل این آدمی که ما می دانیم غریبه است اما برای آنها آشناست را ببینیم. طنز بستر مناسبی برای نشان دادن زشتیها و کژیهاست و مرد هزار چهره در بستر طنز ارائه میشود. طنزی که گاه بسیار گزنده است و گاه در موارد نادری در تکرار و سطحی بودن دست و پا می زند. خیلی از اصحاب رسانه معتقدند " مرد هزار چهره" سیاسی ترین طنزی است که مدیری تا به حال ساخته است هر چند در زمان پخش " شبهای برره" هم چنین بحثی وجود داشت. طنز روایتگر ناهنجاریهای جامعه است و هر جامعه دارای گرایشهای سیاسی خاصی است. نمی توان گفت که طنز نباید حرفی بزند که به مذاق سیاسیون خوش نیاید.
اگر نبود آن قسمت آخر در دادگاه، بایستی به مهران مدیری و نویسندگانش شک می کردیم اما بازی درخشان مهران مدیری به عنوان متهم در دادگاه و بیان خوب او همراه با حرکات دست و میمیک چهره ( که مدیری مهارت خوبی در میمیک دارد) و آن دفاعیه آخری او در دادگاه، از مدیری کارگردانی با تجربه نشان داد.
مسعود شصت چی هنگامی که قاضی از او می خواهد از خود دفاع کند می گوید:
" من شریف تربیت شده ام. نه کسی منو می شناخت . نه کسی بنده را می دید... سهم بنده از زندگی، کار کردن در زیر زمین اداره بایگانی بود لای پرنده ها. من ساده بودم. من همه چیز را باور می کردم. من با هیچ کس مخالفت نمی کردم. سرم به کار خودم بود و شریف بودم. من نمی خواستم به بانک بروم. من نمی توانستم طبابت کنم. من نمی توانستم سرهنگ باشم. من نمی خواستم شعر بگم. من مقاومت کردم تا حد توانم. اما من توانم کم بود.بنده ضعیف بودم برای خودم و برای دیگران. من به همه احترام می گذاشتم ... و من شروع کردم به بازی کردن و من شروع کردم به سرگرم شدن و بعضی وقتها یادم رفت که کجام و همه اینهایی که میگن مال من نیست، حق من نیست و من اشتباهی ام. من از اولش هم اشتباهی بودم. بله من یادم رفت که اینها مال من نیست و من اشتباهی ام. تقصیر من بود، تقصیر دیگران هم بود. اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی را برای خودم برنداشتم . من هیچ چیزی را توی جیبم نذاشتم. من از سهم کسی نزدم. من فقط اشتباهی بودم. خدایا تو شاهدی که من چیزی را خراب نکردم. من کسی را اذیت نکردم. من فقط اشتباهی بودم. چه دفاعی از خودم بکنم. من بی دفاع ام. حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم. جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم. خدایا تو منو ببخش."
این اشتباه مسعود شصت چی نیست بلکه این جامعه است که توانایی تشخیص ندارد و نمی توانند افراد شایسته را از غیر آن تشخیص دهد. دادگاه چه کسی را محاکمه می کند؟ آیا مسعود شصت چی باید محاکمه شود و یا افرادی که به خاطر عدم شناخت از پیرامون خودشان و جامعه باید محاکمه شوند؟ گناه مسعود شصت چی ساده بودن و جوگیر شدنش است که آن هم ناشی از سادگیش می باشد. جامعه ما پر از اینگونه افراد است و پر است از افرادی که خود را عالم دهر می پندارند اما نمی توانند مسعودها را از سپهرها تشخیص دهند و بشناسند.
این مجموعه در بعضی از قسمتها به بعضی از فیلمها طعنه می زد مثلا هنگامی که مسعود شصت چی وارد خانه تبهکاران میشود وجود انواع حیوان ما را یاد فیلم "رئیس"، کیمیایی می اندازد و یا عکسهای از فیلم " پدر خوانده" بر روی دیوار خانه همراه با موسیقی همان فیلم.
همچنین در محفل شعرا، تخلص یکی از شاعران همنام و همچنین قیافه ظاهریش به مبارز انقلابی در امریکای لاتین بسیار شبیه بود. همان شاعری که تخلصش "چه" می باشد.
البته آنچنان که از پرش بعضی از سکانسها برمی آید قیچی در صدا و سیما در تعطیلات عید نوروز بیکار نبود و حتی بعضی از سکانسهایی که در تیزر " مرد هزار چهره " چند روز قبل از عید پخش شده بود به هنگام پخش سریال قیچی شدند حالا بدست کی؟ الله اعلم.