فیلم سینمایی "به همین سادگی" سیدرضا میرکریمی که بر اکران سینماهاست، برشی جزئینگرانه از زندگی بیاوج و فرود زنی سنتی در آستانه کشفی نو است و به مدد این پرداخت میتواند زنانگی را به ساختار کلی اثر پیوند دهد.
میرکریمی طبق سنت مألوف کارنامه خود در جدیدترین فیلمش هم دست به تجربهای خاص زده است. او این بار سراغ زنان رفته که معمولاً در آثار او حضوری پررنگ ندارند، ضمن اینکه مذهب و سنت دو مولفه تکرارشونده در مجموعه آثارش هستند.
از این وجه شاید بتوان در اولین گام اهمیت و تأثیر حضور یک فیلمنامه نویس مستقل و پیوند مناسب دغدغهها و نقطهنظرهای وی با کارگردان را در "به همین سادگی" مورد توجه قرار داد. شادمهر راستین که سابقه پرداختن به زنان و دغدغههای خاص آنان را در فیلمنامههای "این زن حرف نمیزند"، "چند روز بعد" و ... دارد، این بار تفکر و دغدغههای خاص خود را برجسته میکند.
"به همین سادگی" فیلمی زنانه است، نه فقط چون شخصیت محوری یک زن سنتی خانهدار است، نه چون فیلم از ابتدا تا انتها با دلمشغولیهای ساده و در عین حال درونی او سر و کار دارد و نه فقط ... "به همین سادگی" فیلمی زنانه است بیشتر به این دلیل که پرداختی زنانه در جزئیات دارد و توانسته از دل جزئیات عادی و معمولی دنیای بیاوج و فرود زنی عادی و سنتی را ترسیم کند.
طاهره زنی خانه دار و مادر دو بچه است و برشی از یک روز زندگی او در فیلم مورد بررسی موشکافانه قرار گرفته است. پرداخت این جزئیات به گونه ای است که مخاطب مانند یک فرد از بیرون به تماشای این تابلو به ظاهر عادی نمی نشیند، بلکه میتواند به عمق موقعیت منفعلانه یک زن خانه و یک روز از زندگی او نفوذ کند.
این مهم ممکن نمیشود مگر از ذهنی که این وجه را فراتر از مولفههای ظاهری به زوایای پنهان وارد کند. در واقع پرداخت زنانه فیلمنامه است که این برش تکراری را جذاب جلوه میدهد. طاهره زنی است که به تصور اطرافیان خوشبخت است. اما چهرهای که از او ارائه میشود، زنی افسرده از تکرار و در برزخ کشف گرهای در درون خود است و بیشباهت به زنی در آستانه فروپاشی نیست.
پرسش این است که مشکل طاهره چیست؟ نه طاهره جواب را میداند و نه نویسنده و کارگردان قصد دارند پاسخی به آن بدهند. چرا که ارائه پاسخی محض میتواند به نشانه محدود نگه داشتن مسئله او در دل موقعیتی خاص باشد. اما وقتی این سیر درونی و شخصی دور از جار و جنجالهای رایج به تصویر درمیآید، وجهی همهشمول پیدا میکند و بدل به آینهای از یک جمع میشود.
فرورفتن طاهره در باتلاق زندگی روزمره جایی به اوج خود میرسد که او نمیتواند با بچههایش هم ارتباط عاطفی برقرار کند. به این ترتیب چهرهای که از او بر ذهن مخاطب باقی میماند، یک زن تنهاست که همه او را سنگ صبور خود میدانند، ولی خود عاجز از برقراری ارتباط و دیالوگ با دیگران است.
دخترش او را به خلوت خود و دوستانش راه نمیدهد، پسرش نمیخواهد با او به کلاس زبان برود، همسرش فرصت حرف زدن با او را ندارد مگر به خاطر کار و نقشهها و تلختر از همه اینکه درمییابد منشی شرکت ارتباطی بیشتر با نزدیکانش دارد. فاصلهای عمیق که به تنها ماندن طاهره و فرورفتن او در خود انجامیده و شاید بیرونیترین نشانه آن بیاطلاعی دختر از صدای مادر باشد وقتی زمزمه سر میدهد.
طاهره از ابتدای فیلم یک تصمیم دارد ولی برای انجام آن دچار تردید است. چمدانی که چند بار بسته و باز میشود و تماس تلفنی مادر که بیجواب میماند، حکایت از تصمیم طاهره برای ترک دارد. ولی وقتی مخاطب با او همراهی میکند، به علتی مشخص برای ترک خانه از سوی این زن نمیرسد، چرا که خود او هم در حال کشف و شهود است و ... نمیداند "چه مرگش است!"
مسئله طاهره به عنوان نمایندهای از زنان سنتی به گونهای درونی است که شاید نتوان آن را توصیف کرد. شاید بهترین نمود آن در ارتباطی گنجانده شده که طاهره با مرد خانه مقابل دارد و او را در بقالی میبیند. او به عنوان زن سنتی سر صحبت را با مرد باز میکند آن هم درباره پختن ماکارونی؛ تنها حیطهای که میتواند در آن نظر بدهد بدون آنکه به ندانستن متهم شود.
این تنها مقولهای است که طاهره میتواند در آن احساس قدرت کند و متأسفانه تنها حریم تعریفشده برای زنان خانهدار. همین کنش کوچک از چنین کاراکتری میتواند آشفتگیهای روح او را برجسته کند و هنگامی که زن همسایه از طاهره میخواهد به عنوان زنی خوشبخت برای ازدواج دخترش استخاره کند؛ این تردید، تعلل و نگرانی خود را بروز میدهد.
طاهره استخاره میکند برای خودش و میتوان حدس زد که احتمالاً نیت و پاسخ او برخلاف آنچه بر زبان میآورد، آمده است. میرکریمی از حیث تجربه قصهای زنانه با ویژگیهایی خاص که در پرداخت و کارگردانی نمود دارد، وارد حیطهای خاص و جدید شده است.
اما مهمتر اینکه هر چند در فیلمهای قبل او زنان کمتر نقش محوری داشتند، اما رویکرد میرکریمی به آنان سهلالوصول نیست و این وجه از انتخاب فیلمنامهنویسی آشنا به این حیطه نشأت میگیرد. او با نگاهی آسیبشناسانه به عمق موقعیت قهرمان قصه فیلمی میسازد که اگر هم به عادی بودن متهم میشود، اهمیت تجربهگرایی را همچنان برای خود حفظ کند.
فیلم سینمایی "به همین سادگی" با بازی هنگامه قاضیانی و مهران کاشانی در نقشهای اصلی از آخرین روزهای سال 86 بر پرده سینماهای تهران رفته است. این فیلم در بیست و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در رشتههای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر زن برنده سیمرغ بلورین شد.
منبع:
http://www.filmnews.ir/BShowNews.asp?ID=2023