بهرام توکلی پس از تجربه چند فیلم کوتاه در نخستین تجربه فیلم بلند خود نه به سراغ فیلم های تجاری و عامه پسند رفت که معمولاً در فیلم اولی ها مشاهد می شود و نه فیلم جشنواره یی ساخت تا خاص بودگی خود را اثبات کند. وی گرچه در سینمایی به اصطلاح معناگرا اولین فیلمش را می سازد اما چندان غرق در کلیشه سازی و شعارزدگی این نوع از فیلم ها نمی شود و روایتی جدید از تجربه دینی یک روحانی جوان نسبت به برخی مفاهیم هستی شناختی و دینی در بستر واقعیت انضمامی و اجتماعی ارائه می کند و فرآیند تحول یحیی را از باورهای سنتی به شک و ایمان آگاهانه به تصویر می کشد. فرم و تکنیک های تصویربرداری فیلم نیز به شکل درونمایه داستان درمی آید تا تناسبی نمادین میان فیزیک و ماورایی فیلم برقرار شود. شیوه تصویربرداری، قاب بندی ها، تداخل تصاویر اصلی فیلم با فیلم های درون قصه به واسطه ترکیب سیاه و سفید و رنگی، اینسرت های متعدد اسلوموشن و عناصری دیگر از تصویر سینمایی به گونه یی چیدمان می یابد تا منطبق بر روحیات، کشمکش ها و جهان درونی قهرمان فیلم باشد و ساختار کلی آن براساس تجربه انسانی او بنا شود. فیلم برای اینکه بتواند لایه های عمیق تری از شخصیت یحیی را بازنمایی کند از نریشن و راوی توسط قهرمان خود فیلم استفاده می کند و تجربه تازه وی را برای مخاطب می شکافد البته گاهی حجم نریشن ها بیش از اندازه طولانی و آزاردهنده می شود. صدا برداری نامناسب فیلم نیز بار منفی این قضیه را بیشتر می کند و به یکی از ضعف های عمده اثر تبدیل می شود.
پابرهنه در بهشت قصه روحانی جوانی است که برای درک بهتر باورهای خود به ویژه در عرصه عمل و نظام اخلاقی، اجتماعی وارد یک کلینیک یا قرنطینه بیماران ایدزی می شود که جسم و روح خویش را به واسطه گناه و نابهنجاری به خطر انداخته اند و در بغرنج ترین وضعیت روحی به سر می برند. هم فضای این قرنطینه و آدم هایش مبهم و بیگانه است و هم تکنیک های تصویربرداری و نور پردازی آن غیرمتعارف است. نوع نگاه کارگردان به این موضوع و شیوه روایت آن به ویژه در بیست دقیقه اول فیلم نوعی ابهام و بیگانگی برای مخاطب ایجاد می کند و خیلی طول می کشد تا وی با فضای قصه آشنا شود و ارتباط برقرار کند. ضرورت قصه پردازی و توجه به جذابیت های آن در اینجا کاملاً قابل اثبات است. گاهی بهترین ایده ها و مفاهیم بلند فلسفی نیز اگر در قالب داستانی خوش ساخت قرار نگیرد انتقال و توجیه آن معانی عقیم می ماند و هدر می رود. مثلاً شما همین درگیری ها و تضادهای ایدئولوژیک در یک روحانی جوان را در فیلم زیر نور ماه میر کریمی و در کاراکتر شیخ حسن نیز می بینید اما فرآیند قصه گویی و نوع پردازش داستانی آن هم خیلی سینمایی است و هم مبتنی بر مخاطب شناسی سینما انجام شده است. غیر از این مساله قهرمان های هر دو فیلم خیلی به هم شباهت دارند یعنی هر دو روحانی جوان هستند و مسیر سیر و سلوک الهی خویش را نه در کنج عزلت و پستوی خانه که در دل اجتماع و درون مردم آغاز و از واقعیت عینی برای شناخت بهتر خدا و دینش استفاده می کنند. حسن در پوشیدن لباس روحانیت تردید دارد و یحیی در نحوه مواجهه دین با مردم. حسن در نهایت و بعد از فراز و نشیب ها و کلنجارهایی که با خود دارد لباس روحانیت به تن می کند اما در پا برهنه در بهشت ما تصویری از یحیی در لباس روحانیت نمی بینیم. ضمن اینکه ظاهر و نوع کنش های ارتباطی و رفتارش چندان سنخیتی با این قشر مذهبی ندارد. البته سکوت و کم حرفی وی نیز بی تاثیر نیست: سکوتی که به قول معروف سرشار از ناگفته هاست. بارها در طول فیلم برسکوت تاکید می شود، اینکه گوش کردن بهتر از سخن گفتن است و تاکید بر رابطه سکوت و تمرکز با کشف بهتر شخصیت و فهم درست تر دیگران ، تمرکز و سکوتی که آتش در روح آدمی می افروزد و عشق را شعله ور می کند و یحیی این معنی را با رویت آتش گرفتن برگ درخت از طریق تمرکز شیشه عینک بر آتش بهتر می فهمد.
پابرهنه در بهشت با به تصویر کشیدن بیماران ایدزی که در برزخ مرگ و زندگی به سر می برند و به واسطه فهم ایدئولوژیک از وضعیت خویش، بار سنگین عذاب وجدان را نیز بر دوش می کشند، یاس آورترین شرایط انسانی را ترسیم می کند. شرایطی که آدمی از خودش و زیستن در جهان متنفر می شود و چه بسا تحمل خود را نیز ندارد. وضعیت زنان در اینجا پیچیده تر و تلخ تر است اگرچه تصویری از قرنطینه زنان در فیلم وجود ندارد اما شرایط آنان به واسطه گفته های معصومه بیان می شود.
به قول او زنان در اینجا از احساس گناه می میرند نه بیماری، بر این مساله اضافه کنید نگرش و رفتارهای پزشک بیمارستان را که همواره به آنان گوشزد می کند که آنها یک بیمار معمولی نیستند. گناهکاران بدبختی هستند که دارند تقاص گناهان شان را پس می دهند و در نهایت به قول آن سرباز (مرتضی ) فرق آنها با مرده ها این است که تنها «خاکشون» نکردند اما یحیی به جای سرزنش و نکوهش آنها سعی می کند با آنان هم سخن و همراه شود و همدلی را پیشه گیرد تا در نهایت از دل ظلمات و یاس و تاریکی روزنه یی به سوی روشنایی و نور و امید بزند و تصویر زیبایی از رحمانیت و لطف الهی را به نمایش بگذارد. او نه موعظه می کند نه سخنرانی و خطابه و اصلاً با روحانی های دیگر فرق می کند. این تفاوت حتی در ظاهر و نوع پوشش نیز هویدا است.
عبای او به عنوان نماد روحانیت نیز وسیله یی می شود تا بیماری که خود را آتش زده نجات یابد و باز به این معناست که هر کس تحت پوشش این لباس ( تفکر) قرار بگیرد از آتش جهنم مصون خواهد ماند. البته قهرمان پابرهنه در بهشت سعی نمی کند در کسوت قهرمان و ناجی ظاهر شود و در نوسان میان انفعال و اثرگذاری رفتار می کند و نوعی سردرگمی و سرگردانی در نگاه و رفتارش موج می زند. در واقع یحیی بیش از آنکه بخواهد به عنوان یک روحانی به نقش حرفه یی خود عمل کند در جست وجوی خویشتن خویش به واسطه شناخت و کمک به دیگران است. گویی وی نمی خواهد همین روحانیت، حجاب وی برای رسیدن به حقیقت شود. از این رو کارهای مختلفی می کند. مثلاً زمین را تی می کشد. آشپزی می کند و به پیرزن خدمتکار کمک می کند تا در نهایت پای در قطعه بهشت می گذارد و رستگار می شود. همان جاست که می گوید برای روحانی شدن آماده شده است. و درست در همین جاست که هسته اصلی فیلم و گره معنایی آن باز می شود به این معنی که یحیی در نهایت درمی یابد در این جهان آکنده از پلشتی و گناه که آدمی در رنج دائم زیست می کند و به جرم انسان بودن گناهکار محسوب می شود می توان با عشق و رابطه درونی و بشری به نقطه آرامش و امید دست یافت.
منبع: اعتماد