سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا را براى جز دنیا آفریده‏اند نه براى دنیا و راهگذارى است به جهان فردا . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
علی بیدار(68)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :723
بازدید دیروز :159
کل بازدید :189927
تعداد کل یاداشته ها : 92
103/9/7
9:4 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
حسن ساعی[17]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

دعوت؛ فیلمی که یک بار دیدن آن هم مشقت بار است
برو جنگی بساز
 
 Image
 
نقد فیلم، علی ابراهیمی - از موضوعی نسبتا بکر و با حضور انبوه بازیگران مطرح، فیلمی ساخته شده است که اگر نام کارگردان را ندانید، ممکن است هر آن سالن سینما را ترک کنید و از کارگردانی که فیلم‏هایش را معمولا می‏توان چندین بار دید و لذت برد، اثری ساخته شده است که با مشقت می‏توان یک بار دیدن آن را به پایان برد. 
دعوت؛ پنج اپیزود با موضوع مشترک سقط جنین که در آن، مشغله کاری، فقر، لغرش در استفاده از یک راهکار جدید پزشکی و موقعیت نامناسب سنی یا اجتماعی، پنج زوج را به مسیری سوق می‏دهد که سقط جنین، آسان‏ترین راه گزیز از مخمصه‏ای می‏‏شود که یک یا هردو والد را درگیر خود می‏سازد.
تصور فیلمی که از چنین طرح فیلمنامه‏ای ساخته ‏شود، بدون دیدن محصول، شاید گیرا و حتی تکان‏دهنده جلوه کند، اما آنچه که پس از تاریک شدن سالن و آغاز فیلم، دقیقه به دقیقه تماشاگر را آزار می‏دهد، مجموعه‏ای به شدت کارگردانی نشده است که با مساله‏ای کاملا دست‏نیافتنی و به قولی فضایی آغاز می‏شود، با بازی اغراق شده و  تحمل ناپذیر بازیگرانی که به قصد نمایش فقر به سیاه بازی می‏پردازند، ادامه پیدا کرده، با روایت موقعیت غیرمعمول یک زوج کهنسال و زوجی که اهدای تخمک را تجربه می‏کنند به فضاهای کمیک و فضایی دو اپیزود اول برگشت کرده و در نهایت با تلاش برای انتقال تمام بار فیلم برروی اپیزود احساسی و تکراری انتهایی پایان می‏پذیرد.
گذشته از ضعف عمده در به تصویر درآوردن فیلمنامه، به نظر می‏رسد بازیگردانی، بازیگری و یا انتخاب بازیگران برای بیشتر موقعیت‏های فیلم نیز - به وِیژه در اپیزودهای ابتدایی - به درستی انجام نشده است. مشکل بازی‏ها که در طیفی از بازی بسیار ضعیف (محمدرضا فروتن) تا به سختی پذیرفتنی (سیامک انصاری طناز) تا نسبتا قابل قبول (مریلا زارعی) و معمولی (بقیه بازیگران) قرار گرفته‏اند، مساله‏ای است که به نظر می‏رسد نقص کارگردانی را برجسته‏تر می‏سازد و حضور پرتعداد بازیگران مطرح نیز نمی‏تواند آن را کمرنگ کند.
در نگاه کلی، دردمندی کارگردان و فیلمنامه‏نویس(نویسان) نسبت به دردهای مدرنی که می‏رود در جامعه سنتی ایرانی مزمن شود، از بسیاری از تک‏گویی‏ها و نماهای فیلم قابل احساس است، اما ساخت فیلم درنهایت آنچنان ضعیف و پرنقص انجام شده است که همین بیان درد و انتقال پیام نیز به درستی و به صورت تاثیرگذار انجام نمی‏شود.
به عبارت دیگر، مساله سقط جنین گرچه احتمالا همآنگونه که فیلم سعی دارد با نماهای هوایی از شهر انتقال دهد روبه گسترش و مساله‏ساز است، اما انتقال این پیام توسط یک فیلم مستند کم هزینه در مقایسه با فیلمی که حاتمی کیا ساخته است، بسیار راحت‏تر انجام شدنی است. درحالیکه روایت این درد قاعدتا باید بر پرده رویایی سینما و بر بستر داستان بهتر و تاثیرگذارتر صورت پذیرد.
به جرات می‏توان گفت حاتمی‏کیا در آثار اخیر خود، چه در تلویزیون و چه اینک در سینما به وضوح ناموفق عمل کرده است. اگر نیش و کنایه‏های غیرمنصفانه، زمانی باعث شد که کارگردان مهاجر، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، آژانس شیشه ای، روبان قرمز و ارتفاع پست تصمیم بگیرد "دیگر فیلم جنگی نسازد"، اما واقعیت تلخ ضعف فاحش آثار اخیر به مراتب دردناک‏تر از انتقادات نرم گذشته است.
اگرچه نامزدی در چندین بخش جشن سینمای ایران و برخی موارد مشابه ممکن است انگیزه‏ای گول‏زننده برای ادامه گام زدن حاتمی‏کیا در مسیر نسبتا جدیدش باشد، اما به نظر می‏رسد اینک وقت آن باشد که سینمایی‏ها و سینماروهای حاتمی کیا پسند، این احتمال را پیش روی او قرار دهند که شاید بهتر باشد ابراهیم دوباره به جنگ برگردد. یک نفر بهتر است به ابراهیم حاتمی کیا بگوید: یا مثل خودت بساز، یا لطفا نساز و خاطرات سینمایی خوب ما را خراب نکن. برو جنگی بساز