سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوهای والا را به دست آورید که خداوندـ عزّوجلّ ـ آنها را دوست دارد، و از کارهای نکوهیده بپرهیزید که خداوند ـ عزّوجلّ ـ آنها را دشمن می دارد . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
علی بیدار(68)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :244
بازدید دیروز :159
کل بازدید :189448
تعداد کل یاداشته ها : 92
103/9/7
2:0 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
حسن ساعی[17]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

مارادونا، پا به توپ در زمین سینما
 
جشنواره- گروه ادب و هنر:
برنامه اکران جشنواره فیلم کن، تحت‌تأثیر فیلم جدید برادران داردن قرار داشت. فیلم تازه برادران بلژیکی داردن «سکوت لورنا» نام دارد که با استقبال منتقدان مواجه شد.

ژان پیر و لوک داردن گرچه ? بار برنده جایزه نخل طلای جشنواره کن شده‌اند اما در کنفرانس خبری که تعداد اندکی از منتقدان حضور داشتند تاکید کردند که فقط برای حضور در جشنواره به کن آمده‌اند.

ژان پیر در این کنفرانس خبری عنوان کرد که آنها قبل از فیلم «کودک» با ایده این فیلم آشنا شدند؛ «ما می‌خواستیم قصه افرادی را که از نقاط دیگر جهان به اروپا آمده اند، روایت کنیم؛ البته می‌دانیم شیوه روایی ما چندان جذاب نیست اما مسئله مهاجرت از مسائل مهم امروز در اروپا و شاید دنیاست. ما مخالف اخراج کودکان مهاجر از اروپا هستیم و در مقابل باید مجازات‌های سنگینی در مورد رهبران باندهای قاچاق اعمال شود.»

بازی آرتا دوبروشی بازیگر جوان فیلم سکوت لورنا به شدت مورد توجه منتقدان توجه گرفت و از او به‌عنوان یکی از بخت‌های اصلی دریافت جایزه بهترین بازیگر زن نام برده می‌شود.

همچنین در حاشیه اکران فیلم مستند« روز پس از صلح»، جود لاو بازیگر این فیلم در کنفرانس خبری عنوان کرد که او در نظر دارد برای دومین بار به افغانستان سفر کند و فاش کرد که در سال گذشته سفر مخفیانه‌ای به این کشور داشته و در آنجا ضمن دیدار با مقامات این کشور در مورد روز صلح با مقامات سازمان ملل گفت‌وگو داشته است؛ روز صلح به پیشنهاد جرمی‌گیلی- فیلمساز انگلیسی و از دوستان جود لاو- توسط سازمان ملل انتخاب شد.

فیلم «روز پس از صلح» ماحصل همین دیدارهای رسمی لاو در افغانستان است. لاو در مورد این سفر و افغانستان گفت: «آنها اصلا من را نمی‌شناختند. من مثل دستیار فیلمبردار عمل می‌کردم. اما می‌خواهم به افغانستان بازگردم و شاهد اکران این فیلم در آنجا باشم.»

اما یکی دیگر از فیلم‌هایی که در بخش خارج از مسابقه به نمایش درآمد، فیلم «مارادونا» از امیر کاستاریکا ،کارگردان صرب است. این فیلم پس از مستند تایسون، دومین فیلم ورزشی جشنواره کن محسوب می‌شود که به داستان زندگی مارادونا، بازیکن افسانه‌ای تیم ملی آرژانتین در دهه‌های ???? و ???? می‌پردازد.

مارادونا که در مراسم اکران افتتاحیه این فیلم حضور داشت، بیش از هر چیز به‌دلیل گلی که بادست در دیدار مقابل تیم ملی انگلستان در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی آرژانتین به ثمر رساند، شهرت دارد.

کاستاریکا که دوبار برای فیلم‌های «پدر در سفر تجاری بود» و «زیرزمین» نخل طلای جشنواره کن را دریافت کرده است، در مورد این گل گفت که او هم مثل میلیون‌ها نفر از مردم جهان از این گل شادمان شد و دستاورد چنین گل‌هایی پیروزی برای کشورهایی چون آرژانتین و صربستان است که قربانیان امپریالیسم هستند.کاستاریکا تاکید کرد که قصد داشته 3 مارادونای مختلف را در این فیلم به نمایش بگذارد؛ استاد فوتبال، مرد خانواده و منتقد سیاست خارجی آمریکا.

فیلم جدید کلینت ایستوود به نام «معاوضه» با بازی آنجلینا جولی و جان مالکوویچ در نقش‌های اصلی نیز به نمایش در آمد که اکران نخست آن‌که ویژه منتقدان بود با استقبال فراوان روبه‌رو شد.

همشهری


  
  
رستگاری در قرنطینه
درباره فیلم «پابرهنه در بهشت»

نویسنده: سید رضا صائمی


    بهرام توکلی پس از تجربه چند فیلم کوتاه در نخستین تجربه فیلم بلند خود نه به سراغ فیلم های تجاری و عامه پسند رفت که معمولاً در فیلم اولی ها مشاهد می شود و نه فیلم جشنواره یی ساخت تا خاص بودگی خود را اثبات کند. وی گرچه در سینمایی به اصطلاح معناگرا اولین فیلمش را می سازد اما چندان غرق در کلیشه سازی و شعارزدگی این نوع از فیلم ها نمی شود و روایتی جدید از تجربه دینی یک روحانی جوان نسبت به برخی مفاهیم هستی شناختی و دینی در بستر واقعیت انضمامی و اجتماعی ارائه می کند و فرآیند تحول یحیی را از باورهای سنتی به شک و ایمان آگاهانه به تصویر می کشد. فرم و تکنیک های تصویربرداری فیلم نیز به شکل درونمایه داستان درمی آید تا تناسبی نمادین میان فیزیک و ماورایی فیلم برقرار شود. شیوه تصویربرداری، قاب بندی ها، تداخل تصاویر اصلی فیلم با فیلم های درون قصه به واسطه ترکیب سیاه و سفید و رنگی، اینسرت های متعدد اسلوموشن و عناصری دیگر از تصویر سینمایی به گونه یی چیدمان می یابد تا منطبق بر روحیات، کشمکش ها و جهان درونی قهرمان فیلم باشد و ساختار کلی آن براساس تجربه انسانی او بنا شود. فیلم برای اینکه بتواند لایه های عمیق تری از شخصیت یحیی را بازنمایی کند از نریشن و راوی توسط قهرمان خود فیلم استفاده می کند و تجربه تازه وی را برای مخاطب می شکافد البته گاهی حجم نریشن ها بیش از اندازه طولانی و آزاردهنده می شود. صدا برداری نامناسب فیلم نیز بار منفی این قضیه را بیشتر می کند و به یکی از ضعف های عمده اثر تبدیل می شود.
    
    پابرهنه در بهشت قصه روحانی جوانی است که برای درک بهتر باورهای خود به ویژه در عرصه عمل و نظام اخلاقی، اجتماعی وارد یک کلینیک یا قرنطینه بیماران ایدزی می شود که جسم و روح خویش را به واسطه گناه و نابهنجاری به خطر انداخته اند و در بغرنج ترین وضعیت روحی به سر می برند. هم فضای این قرنطینه و آدم هایش مبهم و بیگانه است و هم تکنیک های تصویربرداری و نور پردازی آن غیرمتعارف است. نوع نگاه کارگردان به این موضوع و شیوه روایت آن به ویژه در بیست دقیقه اول فیلم نوعی ابهام و بیگانگی برای مخاطب ایجاد می کند و خیلی طول می کشد تا وی با فضای قصه آشنا شود و ارتباط برقرار کند. ضرورت قصه پردازی و توجه به جذابیت های آن در اینجا کاملاً قابل اثبات است. گاهی بهترین ایده ها و مفاهیم بلند فلسفی نیز اگر در قالب داستانی خوش ساخت قرار نگیرد انتقال و توجیه آن معانی عقیم می ماند و هدر می رود. مثلاً شما همین درگیری ها و تضادهای ایدئولوژیک در یک روحانی جوان را در فیلم زیر نور ماه میر کریمی و در کاراکتر شیخ حسن نیز می بینید اما فرآیند قصه گویی و نوع پردازش داستانی آن هم خیلی سینمایی است و هم مبتنی بر مخاطب شناسی سینما انجام شده است. غیر از این مساله قهرمان های هر دو فیلم خیلی به هم شباهت دارند یعنی هر دو روحانی جوان هستند و مسیر سیر و سلوک الهی خویش را نه در کنج عزلت و پستوی خانه که در دل اجتماع و درون مردم آغاز و از واقعیت عینی برای شناخت بهتر خدا و دینش استفاده می کنند. حسن در پوشیدن لباس روحانیت تردید دارد و یحیی در نحوه مواجهه دین با مردم. حسن در نهایت و بعد از فراز و نشیب ها و کلنجارهایی که با خود دارد لباس روحانیت به تن می کند اما در پا برهنه در بهشت ما تصویری از یحیی در لباس روحانیت نمی بینیم. ضمن اینکه ظاهر و نوع کنش های ارتباطی و رفتارش چندان سنخیتی با این قشر مذهبی ندارد. البته سکوت و کم حرفی وی نیز بی تاثیر نیست: سکوتی که به قول معروف سرشار از ناگفته هاست. بارها در طول فیلم برسکوت تاکید می شود، اینکه گوش کردن بهتر از سخن گفتن است و تاکید بر رابطه سکوت و تمرکز با کشف بهتر شخصیت و فهم درست تر دیگران ، تمرکز و سکوتی که آتش در روح آدمی می افروزد و عشق را شعله ور می کند و یحیی این معنی را با رویت آتش گرفتن برگ درخت از طریق تمرکز شیشه عینک بر آتش بهتر می فهمد.
    
    پابرهنه در بهشت با به تصویر کشیدن بیماران ایدزی که در برزخ مرگ و زندگی به سر می برند و به واسطه فهم ایدئولوژیک از وضعیت خویش، بار سنگین عذاب وجدان را نیز بر دوش می کشند، یاس آورترین شرایط انسانی را ترسیم می کند. شرایطی که آدمی از خودش و زیستن در جهان متنفر می شود و چه بسا تحمل خود را نیز ندارد. وضعیت زنان در اینجا پیچیده تر و تلخ تر است اگرچه تصویری از قرنطینه زنان در فیلم وجود ندارد اما شرایط آنان به واسطه گفته های معصومه بیان می شود.
    
    به قول او زنان در اینجا از احساس گناه می میرند نه بیماری، بر این مساله اضافه کنید نگرش و رفتارهای پزشک بیمارستان را که همواره به آنان گوشزد می کند که آنها یک بیمار معمولی نیستند. گناهکاران بدبختی هستند که دارند تقاص گناهان شان را پس می دهند و در نهایت به قول آن سرباز (مرتضی ) فرق آنها با مرده ها این است که تنها «خاکشون» نکردند اما یحیی به جای سرزنش و نکوهش آنها سعی می کند با آنان هم سخن و همراه شود و همدلی را پیشه گیرد تا در نهایت از دل ظلمات و یاس و تاریکی روزنه یی به سوی روشنایی و نور و امید بزند و تصویر زیبایی از رحمانیت و لطف الهی را به نمایش بگذارد. او نه موعظه می کند نه سخنرانی و خطابه و اصلاً با روحانی های دیگر فرق می کند. این تفاوت حتی در ظاهر و نوع پوشش نیز هویدا است.
    
    عبای او به عنوان نماد روحانیت نیز وسیله یی می شود تا بیماری که خود را آتش زده نجات یابد و باز به این معناست که هر کس تحت پوشش این لباس ( تفکر) قرار بگیرد از آتش جهنم مصون خواهد ماند. البته قهرمان پابرهنه در بهشت سعی نمی کند در کسوت قهرمان و ناجی ظاهر شود و در نوسان میان انفعال و اثرگذاری رفتار می کند و نوعی سردرگمی و سرگردانی در نگاه و رفتارش موج می زند. در واقع یحیی بیش از آنکه بخواهد به عنوان یک روحانی به نقش حرفه یی خود عمل کند در جست وجوی خویشتن خویش به واسطه شناخت و کمک به دیگران است. گویی وی نمی خواهد همین روحانیت، حجاب وی برای رسیدن به حقیقت شود. از این رو کارهای مختلفی می کند. مثلاً زمین را تی می کشد. آشپزی می کند و به پیرزن خدمتکار کمک می کند تا در نهایت پای در قطعه بهشت می گذارد و رستگار می شود. همان جاست که می گوید برای روحانی شدن آماده شده است. و درست در همین جاست که هسته اصلی فیلم و گره معنایی آن باز می شود به این معنی که یحیی در نهایت درمی یابد در این جهان آکنده از پلشتی و گناه که آدمی در رنج دائم زیست می کند و به جرم انسان بودن گناهکار محسوب می شود می توان با عشق و رابطه درونی و بشری به نقطه آرامش و امید دست یافت.

منبع: اعتماد


  
  
مهران مدیری:جامعه روشنفکری بی ظرفیت است
کارگردان مرد هزار چهره: متاسفانه بخشی از جامعه روشنفکری ما آدم های منفعل و به قول شما بی مصرف هستند. آدمهایی که صبح تا شب یک گوشه نشسته اند، خوب حرف می زنند ولی به هیچ دردی نمی خورند.
پس از گذشت حدود یک ماه از پخش سریال «مرد هزار چهره»، مهران مدیری، کارگردان این سریال، به انتقادات صورت گرفته از این مجموعه تلویزیونی پاسخ داد.

وی در گفت‌وگو با شماره اخیر ماهنامه فیلم در خصوص واکنش مربوط به بخش حلقه ادبی که مربوط به روشنفکران و شخصیتهای مهم فرهنگی و ادبی کشورمان بود گفت: شوخی کردن با یک قشر به معنای اجحاف کردن به آنها یا ضعیف نشان دادنشان نیست. اتفاقا آنهایی که دارند چهار نفر آدمی را که معتادند و به هیچ دردی نمی خورند و حتی نمی توانند یک شعر خوب را از فهرست خرید تشخیص دهند با روشنفکران قیاس می کنند به جامعه روشنفکران توهین می کنند. یعنی کسی که این مقایسه را می کند معتقد است جامعه روشنفکری ما فرق شعر خوب و فهرست خرید را نمی داند.

کارگردان مرد هزارچهره ادامه داد: ولی ما معتقدیم که جامعه روشنفکری این طور نیست و این بلاهت و آلودگی برای ? کاراکتری است که ساخته ذهن ما هستند تا ما با خودمان هم شوخی کرده باشیم. چطور می شود با پزشکان شوخی کرد با نیروی انتظامی شوخی کرد کسی چیزی نمی گوید اما به محض اینکه پای چنین بحث هایی پیش می آید عده ای واکنش نشان می دهند.

مهران مدیری افزود: شوخی کردن با افراد مختلف در همه جای دنیا مرسوم است و به کسی هم بر نمی خورد. این حرف من نیست، جامعه روشنفکری اصلا معتقد است که کمدی می تواند با همه اقشار شوخی کند و نباید برخورنده باشد. حالا چطور می شود وقتی کسی با خود جامعه روشنفکری به این صورت واضح و مبرهن شوخی می کند و چهار آدم زیر سوال بروند و تمامیت آن قشر زیر سوال برود؟

وی گفت: ما هم جزء همین جامعه روشنفکری هستیم مگر ما از پشت کوه آمدیم من هم در این جریان روشنفکری سالها زندگی و کار کردم، یک بخش از زندگی و کار من تلویزیون و سینما بوده است، تئاتر کار کرده ام، ادبیات کار کرده ام، موسیقی کار کرده ام، در انقلاب بوده ام و توی کتابفروشی های جلوی دانشگاه بزرگ شده ام و این توضیح دادن خیلی سخت است چون جامعه روشنفکری ما باید ظرفیت نقدپذیری و شوخی را داشته باشد.

مدیری افزود: نمی فهمم که چرا این بحث ها مطرح می شود آن هم با این لحن بد و توهین آمیز، خوب با ادبیات درست از همدیگر انتقاد کنیم. آیا این نوع ادبیات مناسب دفاع از فضای روشنفکری است. اگر کسی مساله شخصی با من دارد بحث دیگری است اما اگر می خواهید مرا نقد کنید این که دیگر اسمش نقد نیست مشکل همه ما این است که تصور می کنیم بیشتر از بقیه می فهمیم.

وی در پاسخ به این سوال که برخی ها گفته اند که مهران مدیری در چنین فضاهایی تلاش کرده است تا وضعیت ادبیات و شعر ما را به چالش بکشد گفت: متاسفانه بخشی از جامعه روشنفکری ما آدم های منفعل و به قول شما بی مصرف هستند. آدمهایی که صبح تا شب یک گوشه نشسته اند، خوب حرف می زنند ولی به هیچ دردی نمی خورند. یک کار مثبت در زندگیشان نکرده اند نه در زمینه هنر های نمایشی نه ادبیات نه شعر و نه هیچ چیز دیگر. آدمهایی که مدتی هستند و بعد می روند و کسی هم نمی فهمد چی بودند، برای چی بودند و کی مردند.

کارگردان مرد هزارچهره ادامه داد: ما منظورمان این قبیل آدمهاست و کار بدی هم نمی کنیم، اینها آدمهای باطلی هستند که فقط فیگور روشنفکری فرهنگی می گیرند و تعدادشان هم متاسفانه کم نیست. پس چرا این حرفها را نزنیم وقتی وجود دارند؟ این طور نیست که بگویم صد در صد جامعه روشنفکری ما سالم، خلاق و مفید هستند.

مدیری تصریح کرد: حرف آخرم این است که اگر کسی جزء این دسته نیست، نباید به او بر بخورد و اگر هم جزء این دسته است که اشکالی ندارد.

کارگردان مرد هزار چهره: متاسفانه بخشی از جامعه روشنفکری ما آدم های منفعل و به قول شما بی مصرف هستند. آدمهایی که صبح تا شب یک گوشه نشسته اند، خوب حرف می زنند ولی به هیچ دردی نمی خورند.

مهران مدیری در گفتگو با ماهنامه فیلم اشاره با اشاره به این که نمی خواهم اشتباهی باشم تصریح کرد مرد هزار چهره در تعطیلات نوروزی طوفانی از بازتاب های متفاوت برپا کرد ولی به نظر می رسد که ما نتوانستیم در این سریال جا بیاندازیم که می شود با قشر های مختلف جامعه شوخی کرد بدون اینکه لطمه ای به وجهه و حیثیت آنها وارد شود.

کارگردان مرد هزار چهره با اشاره به اینکه تلویزیون بعد از سالها این ریسک را پذیرفت و اجازه داد که ما برای اولین بار بتوانیم تا این حد با جاهایی که پیش از این اساسا شوخی با آنها مقدور نبود طنازی کنیم، افزود: اگر جسارت تلویزیون نبود ما حتی نمی توانستیم یک قسمت از این سریال را تهیه کنیم. ولی کمک تلویزیون و حتی نیروی انتظامی باعث شد تا بسترها فراهم شود و مرد هزار چهره روی آنتن برود.

مدیری گفت: همکاری مشترک ما، تلویزیون، نیروی انتظامی، جامعه پزشکان، جامعه روشنفکران و دیگران واقعا نتیجه خوبی داشت و باعث شد که مردم گونه ای از طنز را ببینند که تا کنون ندیده بودند.

وی در خصوص تغییرات اعمال شده در این سریال نیز اظهار داشت: این طور نیست که تصور کنید دستوری از جایی برای حذف بخش هایی از این سریال آمده باشد و یا حتی مجبور شده باشیم تا با تغییر بخشی از موارد، قسمت های پایانی سریال را تغییر دهیم. اتفاقا در هنگام پخش این سریال کمترین اشکالات پخش در طول این سالها بر ما وارد شد و تنها ایرادات کوچکی در حد یک جمله یا یک کلمه بود که به ما وارد می شد و ماهم با رعایت اینکه به آن سکانس یا قسمت لطمه ای نخورد آن مساله را رعایت کردیه یا حذف می کردیم.

کرگردان مرد هزارچهره افزود: در طرح اولیه قرار بود که پایان داستان همین گونه باشد و بعد از دادگاه در قسمت آخر، مسعود شصتچی به خاطر جنبه حقوقی جرم، مدتی به زندان برود و بعد که بیرون می آید دوباره با یک نفر اشتباه گرفته شود حال اینکه این یک نفر چه کسی باشد خیلی فکر کردیم به افراد مختلف از جمله فیروز کریمی، علی پروین، علی دایی و خیلی افراد دیگر.

مهران مدیری اذعان کرد: انتخاب اولمان آقای پروین بود که نتوانست بیاید به علی دایی و فیروز کریمی هم فکر کردیم و این که اگر این ها نشدند یک کارگردان بیاید و مسعود شصتچی را با مهران مدیری اشتباه بگیرد که دست آخر هم رسیدیم به رضا رشیدپور و پایانی که دیدید.

وی در خصوص پخش نشدن بخش های مربوط به رضا رشیدپور که بارها در تیزرها دیده می شد و در آن به ملاقات علیرضا خمسه می رفت، گفت: این سکانس بازسازی دقیق یکی از سکانس های فیلم پدر خوانده بود جایی که آن بازیگر درجه ? به ملاقات مارلون براندو می رود و به او گلایه می کند که کارگردانی است که به من نقش نمی دهد و من هم می خواهم کمکم کنی، که به دستور پدر خوانده سر اسب آن کارگردان را می برند و می گذارند روی رختخوابش.

این کارگردان تلویزیون تصریح کرد: ما عین این سکانس را با رشیدپور اجرا کردیم که می آمد به قذاقه مندیان می گفت یک مجری است به نام حسینیان که نمی گذارد من کارم را بکنم و هرجا که می روم زیر آبم را می زند و از این حرفها که قذاقه مندیان هم مرغ حسینیان که خیلی هم دوستش دارد را می خورد و می گذارد روی رختخوابش، اما بنا به ملاحظاتی که برای سازمان متصور است گفتند که این بخش ها حذف شود. ما هم حذفش کردیم و از رشیدپور خواهش کردیم که بیاید آن سکانس پایانی را بازی کند. شاید هم این حذف به خاطر خشونت زیاد این سکانس بود.

مدیری گفت: در این سریال کارهای متفاوتی انجام شد مثلا مادر بهاره رهنما، خانم پروین قائم مقامی، نقش مادر مهران مدیری را در این سریال بازی کرد که اتفاقا این کار پیمان قاسم خانی بود که نقش را برای مادرزن خود نوشته بود.
منبع: همصدا

  
  
فعلا صلاح نیست!
 
سینمای‌ایران- احسان ظلی‌پور :
به همین سادگی تعدادشان به عدد پنج رسید. تجربه نشان داده که این فیلم‌ها از بساط فیلمی‌های کنار خیابان سردر‌می‌آورند یا پرونده‌شان – با کورسوی‌امیدی- برای همیشه بسته می‌شود.

 هر دو حالت خیلی برای صاحبان فیلم فرقی نمی‌کند، شاید در نهایت کارگردان ترجیح دهد فیلمش به جای خاک خوردن گوشه انبار، حداقل توسط قاچاقچیان سی‌دی به دست تماشاگر عادی برسد. اتفاقی که برای «آفساید»، «سنتوری» و «نقاب» (دو هفته بعد از اکرانش) افتاد و حال در انتظار چند فیلم دیگر است.

واژه «مجوزدار غیرقابل نمایش» دیگر خیلی پیچیده نیست. واژه‌ای که در همین سه، چهار سال اخیر گریبان 5 فیلم ایرانی را گرفته تا وضعیتی معلق داشته باشند. «آتشکار» آخرین قربانی این مجموعه است. نباید حالا که اعلام شده نمایش عمومی فیلم فعلا به تعویق افتاده و حرفی از توقیف به میان نیامده  امیر یوسفی و بقیه دست‌اندرکاران فیلم امیدوار باشند، که مشکل «آتشکار» یکی، دو ماه دیگر حل شود اما بعد از یک‌سال، دیگر چه کسی سراغ «آتشکار» را می‌گیرد؟

زمانی بحث اکران نشدن «به رنگ ارغوان» و «تردست» داغ بود و هر هفته خبرهای ریز و درشتی از آنها در مطبوعات منتشر می‌شد اما حالا دیگر خود حاتمی‌کیا و سجادی هم رغبتی به پاسخ دادن به این سوال‌های تکراری ندارند؛ همان‌طور که جیرانی و مجتبی‌ راعی هم شاید دیگر قید اکران فیلمشان را زده باشند. اینها فیلم‌هایی هستند که در یک پروسه قانونی توسط اعضای یک شورا با عنوان «شورای صدور مجوز نمایش» بازبینی و پروانه اکران عمومی‌شان صادر شده؛ فیلم‌هایی که به فاصله چند هفته یا حتی چند روز مانده به آغاز اکرانشان اصطلاح «فعلا صلاح نیست اکران شود» نصیب‌شان شده است...

تردست

این اولین «باشگاه پنج‌تایی»‌هاست. این جلمه را خود محمدعلی سجادی درباره فیلمش می‌گوید؛  اولین فیلم نیوشا ضیغمی که حالا بیشتر از 10 فیلم در کارنامه بازیگری‌اش دارد! ماجرا به 4سال قبل برمی‌گردد. دقیقا دوره جابه‌جایی صانعی‌مقدم و اربابی در رأس اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد. تردست اواخر سال 83 در آخرین روزهای حضور صانعی‌مقدم پروانه نمایش گرفت، اما چند ماه بعد جلوی نمایش عمومی فیلم گرفته شد.

 به غیر از «تردست» چند فیلم دیگر هم به همین مشکل اختلاف سلیقه مدیران سینمایی دچار شدند اما در نهایت «مکس»،«ازدواج به سبک ایرانی» و «آکواریوم» روی پرده رفتند و این فیلم محمدعلی سجادی بود که با دراختیار داشتن مجوز نمایش، غیرقابل نمایش عنوان شد.

«تردست» با بدشانسی از چرخه اکران خارج شد. این در حالی بود که پخش‌کننده فیلم، قرارداد اکران «تردست» را درگروه قدس امضا کرده و حتی بیلبوردها، سردر و عکس‌های فیلم هم توسط وزارت ارشاد مهر شده بود.

سجادی می‌گوید: «برای دوره اربابی هم اصلاحاتی انجام دادیم و دوباره پروانه نمایش گرفتیم اما نمی‌دانم چرا به همین راحتی جلوی اکران فیلم را گرفتند. ساخت آنونس و تیزر که مجوز آنها هم صادر شده بود برای ما هزینه داشت. حدود شش ماه آنونس‌های فیلم در سینماهای تهران به عنوان برنامه آینده پخش می‌شد اما در نهایت اتفاق دیگری افتاد.» سجادی در ادامه می‌گوید: «همه راه‌های قانونی را انجام دادیم، اصلاحاتی که مدنظر ارشاد بود را هم اعمال کردیم اما بعد از سه سال رفت و آمد هیچ اتفاق تازه‌ای نیفتاده است.» آنهایی که «تردست» را دیده‌اند آن را متفاوت‌ترین فیلم کارنامه محمدعلی سجادی می‌دانند؛ فیلمی که برخلاف کارهای قبلی این کارگردان داستان سرراستی دارد.

شاید بدشانس‌ترین شخص در این ماجرا سیروس تسلیمی باشد؛ تهیه‌کننده‌ای که بعد از دیدن فیلم- همان سه، چهار سال قبل- نصف سهم سجادی را خرید تا یکی از تهیه‌کنندگان «تردست» باشد! سجادی با همه این حرف‌ها همچنان امیدوار است که فیلمش اکران شود: «تا به حال صبر کرده‌ایم، باز هم منتظر می‌مانیم. شاید تغییر و تحولی در وزارت ارشاد شد و فیلم ما را اکران کردند.»

به رنگ ارغوان

اکران خصوصی فیلم حاتمی‌کیا در فاصله چند روز مانده به جشنواره بیست و سوم، پرونده «به رنگ ارغوان» را بست. فیلم البته از همان زمان فیلمبرداری با جار و جنجال همراه بود. اولین فیلم غیرجنگی حاتمی‌کیا بلافاصله بعد از پایان فیلمبرداری عنوان شد که سیاسی‌ترین فیلم کارگردانش است. اولین روزهای بهمن ماه 83 «به رنگ ارغوان» دو اکران خصوصی داشت. نمایش‌هایی که می‌شود گفت اجباری بود تا سرنوشت اکران فیلم مشخص شود.  نمایش اول برای مسئولان وزارت اطلاعات بود و اکران دوم برای برخی از مسئولان. تهیه‌کننده به رنگ ارغوان می‌گوید: «نظر گروه اول این بود که فیلم در جشنواره به نمایش دربیاید اما برای اکران عمومی دوباره تصمیم‌گیری شود. گروه دوم اما مخالف اکران فیلم حتی در جشنواره بودند.»

پس از این ماجرا بود که یونسی،‌ وزیر وقت وزارت اطلاعات در نامه‌ای به حاتمی‌کیا از او درخواست کرد فیلمش را در جشنواره به نمایش درنیاورد. ساداتیان می‌گوید: «در همان نامه آقای یونسی صراحتا تاکید کرد که شاید شرایط اکران عمومی فیلم بعدا مهیا  شود اما فعلا که خبری نشده است.»

«به رنگ ارغوان» داستان یک مامور وزارت اطلاعات است که مجبور است از میان عشق و وظیفه یکی را انتخاب کند که در نهایت او دومی را برمی‌گزیند. تهیه‌کننده فیلم نمی‌تواند اظهارنظر دقیقی درباره عدم اکران عمومی این فیلم بکند: «هر گروهی یک نظری داده، اما هیچ‌کس حکم قطعی صادر نکرده که مثلا اگر این اصلاحات اعمال بشود شرایط اکران فیلم مهیا خواهد شد. ما بعد از گرفتن پروانه نمایش «به رنگ ارغوان» قبل از جشنواره بیست و سوم، به نظر دیگران احترام گذاشتیم چون دوست نداشتیم تشنجی به وجود بیاید اما دلمان می‌خواست با آرام شدن اوضاع، فیلم را اکران عمومی کنیم.»

ستاره می‌شود

این فیلم فریدون جیرانی با بدشانسی تمام دقیقه 90 از اکران عمومی جا ماند. با وجود سر و صداهای زیادی که هنگام نمایش «ستاره می‌شود» در جشنواره بیست و چهارم مطرح شد، فیلم فریدون جیرانی با جرح و تعدیل بسیار سرانجام راهی اکران عمومی شد. اوایل زمستان 84 قرارداد اکران فیلم در گروه عصر جدید بسته و بیلبوردهای تبلیغاتی آن در سطح شهر نصب شد. حتی «ستاره می‌شود» به فاصله یک روز مانده تا اکران عمومی برای اهالی سینما و مطبوعات در یک اکران خصوصی به نمایش درآمد اما خیلی ناگهانی ورق برگشت و فیلم فریدون حسن‌پور (وقتی همه خواب بودند) در این گروه سینمایی روی پرده رفت.

همان موقع شورایی با حضور مسئولان وزارت ارشاد و تعدادی از فیلمسازان و تهیه‌کنندگان سینما برگزار شد تا در‌خصوص اکران شدن «ستاره می‌شود» تصمیم‌گیری کنند؛  شورایی که افرادی چون منوچهر محمدی، محمدرضا جعفری‌جلوه، احمدرضا درویش، ابراهیم حاتمی‌کیا، محمدرضا هنرمند و... جزءشان بودند و گویا برای فیلم‌های مشکل‌دار دیگران دوره تشکیل می‌دادند. با آنکه گفته می‌شد بسیاری از اعضای این شورا موافق اکران عمومی «ستاره می‌شود» بودند اما اعلام شد که فیلم جیرانی فعلا صلاح نیست اکران شود.

سفر به هیدالو

در جشنواره سه دوره قبل فیلمی با نام «سفر به هیدالو» به نمایش درآمد اما چه کسی فکر می‌کرد فیلمی که در بخش معناگرای جشنواره، حضوری پررنگ داشت این‌گونه به محاق برود. راعی البته امید زیادی به گیشه فیلمش نداشت اما به هر حال به عنوان یک کارگردان دوست داشت فیلمش دیده شود. «سفر به هیدالو» تقریبا یک‌سال بعد از نمایش جشنواره‌اش، امکان نمایش عمومی پیدا کرد. فیلم البته اکران محدودی داشت؛ سینما فرهنگ و چند سالن دیگر، اما چند روز مانده به آغاز اکران «سفر به هیدالو» جلوی نمایش آن گرفته شد. باید اعتراف کرد که وضعیت برای راعی و فیلمش وخیم‌تر از بقیه توقیف شده‌هاست.

آتشکار

برای امیر یوسفی و فیلمش همه چیز به سرعت برق و باد گذشت. از زمانی که اعلام شد «آتشکار» غیرقابل نمایش است تا زمان صدور پروانه نمایش آن و بعد هم دوباره توقیف، کمتر از سه ماه طول کشید. به خاطر مضمون ملتهب فیلم، از همان ابتدا هم می‌شد حدس‌زد فیلم برای اکران عمومی با مشکل مواجه شود. اوج جنجال‌ها زمان جشنواره فجر بود. امیر یوسفی در کنار سامان مقدم، پریسا بخت‌آور، عبدالرضا کاهانی و سامان سالور معترضان اصلی به عملکرد هیات انتخاب بودند. از این جمع دو فیلم در آخرین روزهای سال 86 پروانه نمایش گرفتند که «آتشکار» هم جزوشان بود. شاید اگر «دایره زنگی» و «زن‌ها فرشته‌اند» به فاصله طولانی‌تری از هم اکران می‌شدند وضعیت فیلم امیر یوسفی بهتر از قبل بود. گویا مشکل اداره نظارت و ارزشیابی برای نمایش «آتشکار» تعدد اکران عمومی چند فیلم مشکل‌دار است.

فیلمی که پخش‌کننده آن خیلی زود قرارداد اکرانش را در گروه عصر جدید امضا کرد تا حتی قراردادش در شورای صنفی نمایش هم ثبت شود. به فاصله دو هفته مانده به اکران عمومی فیلم زمزمه‌هایی مبنی‌بر تعویق زمان اکران به گوش رسید و در نهایت هم «تلافی» جایگزین «آتشکار» شد. در حالی که امیر یوسفی از علت نمایش داده نشدن فیلمش ابراز بی‌اطلاعی می‌کرد، محمد آفریده مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی (که درتولید فیلم مشارکت داشته) گفت بهتر است «آتشکار» در زمان مناسب‌تری به نمایش درآید.

در «آتشکار» حمید فرخ‌نژاد نقش مردی را بازی می‌کند که با روح پدرش دچار چالش می‌شود.

 
   
  
منبع: همشهری انلاین
 

  
  

فیلم استون درباره بوش قبل از انتخابات اکران می‌شود  

جرج دبلیو بوش

فیلم زندگینامه‌ای اولیور استون، کارگردان مشهور و برنده جایزه اسکار درباره زندگی و دوران جرج دبلیو بوش سه هفته پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر اکران خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه فیلم استون که نام آن صرفا W است، در 17 اکتبر (26 مهر)، کمتر از یک ماه پیش از رای‌گیری برای انتخاب جانشین بوش در 4 نوامبر (14 آبان) اکران خواهد شد.

توجه زیادی به این فیلم استون که که جوزف برولین، بازیگر فیلم "جایی برای پیرمردها نیست" در آن نقش جرج بوش و الیزابت بنکز نقش همسر او، لورا بازی می‌کند، معطوف شده است. قرار است فیلمبرداری فیلم از هفته آینده آغاز شود.

استون در این باره این فیلم گفت: "ما در واقع، فراتر از تصاویری که به ما اجازه داده شده است در تلویزیون ببینیم، چیز زیادی در مورد آقای بوش نمی‌دانیم."

استون 61 ساله، پیش از این چندین فیلم درباره چهره‌های تاریخی از جمله دو رئیس جمهور آمریکا  نیکسون و کندی ساخته است.

این کارگردان کهنه‌کار تا به حال سه بار برنده جایز اسکار شده است -  بهترین فیلم‌نامه برای "قطار نیمه‌شب" در سال 1979،و بهترین کارگردانی در سال‌های 1987 و 1990 به ترتیب برای فیلم‌های "جوخه" و "متولد چهارم جولای".

منبع: همشهری


  
  

سیما فیلم همچنان شهریار را سانسور می کند !

سریال شهریار

تبریزی با اعتراض مجدد به حذفیات سریال «شهریار»: سیما فیلم هم‌چنان به سانسور ادامه می‌دهد

پسر شهریار: بعد فرهنگی شخصیت شهریار تحریف نشده‌ است

کمال تبریزی پس از پایان پخش قسمت بیستم سریال «شهریار» نسبت به حذفیات مجدد این مجموعه اعتراض کرد.

این کارگردان که شامگاه جمعه در رادیو گفت‌وگو حاضر شده بود به اقدام سیما فیلم در ممیزی قسمت نوزدهم و بیستم سریال «شهریار» (بدون اطلاع وی) انتقاد و تصریح کرد: این درحالی است که رییس سازمان صداوسیما در روزهای گذشته تماس گرفت و این قسمت‌ها را از قسمت‌های خوب مجموعه «شهریار» برشمرد؛ اما مرکز سیما فیلم هم‌چنان به سانسور ادامه می‌دهد.

روز جمعهبیستم اردیبهشت‌ماه، بلافاصله پس از پخش قسمت جدید سریال «شهریار» گفت‌وگو با هادی بهجت تبریزی، تنها اولاد ذکور استاد شهریار به روی آنتن شبکه دو سیما رفت.

در این مصاحبه، فرزند استاد شهریار با اشاره به این‌که کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس این سریال پیش از ساخت، طی چند جلسه با وی مشورت داشته‌اند، در مجموع نسبت به نحوه ساخت سریال «شهریار» ابراز رضایت کرد.

هادی بهجت تبریزی سپس با تأکید بر این‌که در ساخت سریال «شهریار» در بعد فرهنگی شخصیت این شاعر هیچ تحریفی صورت نگرفته است، در عین حال تغییر در جزئیات زندگی شهریار را از حقوق کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس برشمرد.

به گفته وی کلیات قصه سریال «شهریار» با مشکلی مواجه نبوده است.

فرزند استاد شهریار در ادامه نقد یک اثر هنری را دشوار خواند و در این ارتباط به برخی اشعار این شاعر اشاره داشت که در آن منتقدان را خطاب قرار داده و خواسته بود که ابتدا اشعارش را بخوانند و سپس آن‌ها را نقد کنند.

وی همچنین معتقد است: هنرمند باید تمام مطالب را درباره موضوع یا شخصی که قرار است درباره آن فیلم بسازد بشوند و سپس از زاویه دید خود آن‌ها را به تصویر بکشد.

او به دیداری که در شهر تبریز با کارگردان و نویسنده سریال «شهریار» داشته است اشاره و خاطرنشان کرد: در این دیدار به آنان توصیه کردم فیلم‌ها و سریال‌هایی که درباره زندگی ادبا و شعرایی همچون نظامی و رودکی ساخته شده‌ است را ببینند و ایشان هم که کارگردان حرفه‌ای هستند حتما این کارها را دیده‌اند؛ اما آن‌چه مسلم است ساخت فیلم یا سریالی در این حد به تحقیق و پژوهش‌های چندساله نیاز دارد.

تنها اولاد ذکور استاد شهریار به کمبود اسناد و مدارک تاریخی درباره زندگی این شاعر ایرانی اشاره کرد و گفت: حتی یکی از دوستان نزدیک وی که مقدمه‌ای بر کتاب شهریار نوشته نیز مطالبش درباره زندگی شهریار بسیار ناقص است.

وی در عین‌حال با اعتقاد بر این‌که در سریال «شهریار» از اشعار این شاعر به خوبی بهره گرفته شده‌است، در این‌باره اظهار کرد: استفاده از اشعار خصوصا فارسی در این سریال باعث شد که من بار دیگر به سراغ کتاب پدرم بروم و این اشعار را مرور کنم.

هادی بهجت تبریزی با یادآوری این‌که برای نخستین‌بار فیلم یا سریالی درباره زندگی و شخصیت استاد شهریار ساخته شده است، در این‌باره گفت: ساخت این سریال می‌تواند زمینه‌ساز ساخت آثار بهتری درباره این شاعر باشد؛ شاید هم پس از پخش این سریال، شهریار به فراموشی سپرده شود و دیگر کسی در این زمینه کار کند؛ اما برای نسل بشر بهتر است که همواره گذشتگان را پیش‌روی آینده خود قرار دهند.

تنها اولاد ذکور استاد «شهریار» در پاسخ به این پرسش که چه مقطع از زندگی پدرش را در این سریال بیشتر پسندیده است؟گفت: دوران جوانی شهریار را در این سریال بیشتر دوست داشتم؛ به دوران کودکی وی چندان پرداخته نشده است؛ اما ظهور نسلی از شعرا پس از انقلاب مشروطه از جمله ملک‌الشعرای بهار و شهریار و دیدار با نیما از دغدغه‌های همه ما بوده است؛ در نتیجه بیشتر به این برهه از زندگی شهریار پرداخته شده‌است.

گفتنی است متن کامل نقد سریال «شهریار» که روز گذشته با حضور کمال تبریزی در رادیو گفت‌وگو انجام شد متعاقبا ارسال می‌شود.

منبع : ایسنا


  
  

انتقاد «مریم بهجت تبریزی» نسبت به سریال «شهریار»؛

دختر شهریار: سریال «شهریار» ارتباطی با زندگی واقعی پدرم ندارد

خبرگزاری فارس: «مریم بهجت‌ تبریزی» فرزند استاد شهریار در واکنش به سریال «شهریار» گفت: اعلام می‌کنم که آنچه به عنوان سریال شهریار از شبکه دو پخش شده، ارتباطی با زندگی شاعر بلند‌آوازه ایرانی، شهریار نداشته است.

«مریم بهجت‌ تبریزی» فرزند استاد شهریار در واکنش به سریال «شهریار»(کمال تبریزی) به خبرنگار رادیو و

 تلویزیون فارس گفت: سریالی که با نام «شهریار» از شبکه دوم سیما در حال پخش است، متاسفانه دارای

صحنه‌ها و سکانس‌هایی غیرواقعی و توهین آمیز به شخصیت استاد شهریار بوده که نه تنها با واقعیت‌های

 حیات آن بزرگوار همخوانی نداشته و ندارد، بلکه با تحریف و تغییراتی همراه بوده است که نهایتا به مسخ

 شخصیت حقیقی و اجتماعی و ادبی پدرم -که محبوب‌ترین شاعر ایران در قرن حاضر است- منجر می‌شود.
وی ادامه داد: متاسفانه با تماشای اهانت‌های ناروا به مادرم و تصویری مبهم از یک معلم فرهنگی شریف،

متوجه شدم که سریال شهریار بدون کمترین تحقیق و پژوهش سرهم‌بندی و نگارش شده است.
فرزند محمدحسین بهجت‌تبریزی با اشاره به ذکر نام خانواده شهریار در تیتراژ این سریال به فارس گفت:

می‌خواهم بگویم شما که خانواده شهریار را در جریان این سریال نگذاشتید و اطلاعات مستندی هم از آنها

 نگرفته‌اید، چگونه در تیتراژ انتهای سریال از آنها تشکر می‌کنید؟! وقتی این مطلب را بیننده سریال می‌بیند،

 فکر می‌کند که حتما خانواده شهریار نیز با این سریال همکاری داشته‌ است.
وی افزود: اگر من را از این جریان مطلع می‌کردند،ابتدا درخواست می‌کردم که فیلمنامه را بخوانم.
بهجت تبریزی همچنین گفت: برطبق قانون حمایت از مؤلفان و منصفان، این سریال بدون مجوز پخش شده

است در حالی که به موجب این قانون تا 30 سال تمام حقوق مادی و معنوی به ورثه تعلق می‌گیرد و برای

هر گونه استفاده‌ای باید از وراث اجازه گرفته شود ولی سازندگان این سریال از ما هیچ‌گونه اجازه‌ای نگرفتند.
وی ادامه داد: داستان،بیوگرافی و شخصیتی که از پدر من در این سریال نمایش داده می‌شود به طور

کلی متفاوت از واقعیت است و کسی که این فیلم را ساخته کوچک‌ترین شناختی از شخصیت ادبی،

مذهبی، دینی و عرفانی پدرم نداشته است.
بهجت تبریزی با اشاره به برخی شخصیت‌های این سریال به فارس گفت: حتی شخصیت‌هایی در این سریال

وجود دارد مثل ابراهیم ادیب یا گلرخ که اصلا وجود خارجی نداشته‌اند. کلا داستانی که در مورد جوانی،

 بعد از ازدواج و میانسالی‌ پدرم نشان می‌دهند، مورد دخل و تصرف واقع شده است.
وی افزود: اولا به لحاظ زمانی،تاریخ‌ها را رعایت نکرده‌اند و همه ساختگی بودند.به جرات می‌گویم 80 تا 90

درصد این پروژه ساختگی است و هیچ‌کدام از اینها اتفاق نیفتاده است.
دختر استاد شهریار تصریح کرد: قسمت اخیر سریال «شهریار» کاملا ساختگی بود چرا که مادر من اصلا

در بیمارستان فوت نکرده‌اند و اصلا مریض نبوده‌اند بلکه ایشان سکته مغزی کردند و از دنیا رفتند.
وی در ادامه گفت‌وگو با فارس، با انتقاد از نمایش چهره‌ای غیر واقعی از مادرش در این سریال افزود: مادرم،

فردی باسواد بوده که در سریال بی‌سواد معرفی می‌شود. ایشان نوه عمه پدرم و خویشاوند نزدیک مادرم بود ولی در این سریال، یک فرد بیگانه معرفی می‌شود که پدرم را به طور اتفاقی در بانک می‌بیند.
بهجت‌تبریزی گفت: مادر من عاشق شعرهای پدرم بود چون بیست و چند سال از پدرم کوچک‌تر بود

 و به خاطر انگیزه ادبی‌اش با پدرم ازدواج کرد.
وی در ادامه گفت: همانطور که اشاره کردم برخلاف آنچه سریال نشان می‌دهد مادر من اصلا مریض

نبودند. یک روز که ما را برای مدرسه آماده می‌کردند، سکته مغزی کردند و دار فانی را وداع گفتند.

 ایشان اصلا بیمارستان نرفتند که پدرم از ایشان پرستاری کند.
وی ادامه داد: برخلاف آنچه در «شهریار» دیدیم، این واقعیت ندارد که مادرم، پدرم را «محمد جان»

صدا می‌کرده بلکه همه او را با نام شهریار صدا می‌زدند و مادرم نیز به نام آقا شهریار صدایش می‌‌کرد.
«بهجت تبریزی» با بیان این نکته که شهریار در 40 سال آخر زندگی‌اش خانه‌نشین بوده، افزود: پدر من،

 40 سال آخر زندگی‌اش را از خانه بیرون نرفت. خودش یک شعری را دارد که وصف احوال این چهل سال

است: از من چه طالعی است که با این شتاب عمر/بازم بپرود لب بام آفتاب عمر/ من روی چرخ و پره هنوز

و به پیچ و تاب/ جایی که آب ریخته از آسیاب عمر/ سائیده رشته‌ای است که تابیده به گلو/ من تاب می‌خورم

 به نخی از طناب عمر / چل سال آزگار به زندان روزگار حبس ابد چگونه نهی در حساب عمر/.
وی افزود: در آن مدت اگر کسی به ملاقات استاد شهریار می‌آمد، بعضی وقت‌ها می‌پذیرفت و بعضی

مواقع به دلیل کسرت جمعیت و اینکه حال عمومی خوبی نداشت، نمی‌توانست کسی را به حضور بپذیرد.
فرزند شهریار تصریح کرد: در کل سریال «شهریار» بر مبنای واقعیت نیست و نه تنها همخوانی با زندگی‌

پدرم ندارد بلکه نوعی اهانت نسبت به ایشان، مادرم و خانواد‌ه‌ ما است.
بهجت تبریزی گفت:این سریال بدون کوچکترین تحقیق و پژوهش سرهم‌بندی و نگارش شده است‌، لذا به

 عنوان یک رسالت تاریخی، نه به عنوان وارث پدرم که جای خود دارد، بلکه به عنوان یک واصل با استادی

 که سال‌ها با او زندگی گذرانده‌ام، اعلام می‌کنم که آنچه به عنوان سریال شهریار از شبکه دو پخش

 شده، ارتباطی با زندگی شاعر بلند‌آوازه ایرانی، شهریار نداشته است.
وی افزود: به جرات می‌توانم بگویم حتی یک مطالب مهم که در مورد پدرم باید منعکس شود، در این سریال

دیده نمی‌شود و اکثریت مطالب مهم زندگی پدرم مثل شبی که از عشق مجازی به عشق حقیقی رسید

و مهمترین شب زندگی او محسوب می‌شود، در این فیلم آن چنان که باید به مردم نشان داده نشده است.
فرزند شهربار خاطرنشان کرد: پدرم وقتی از تبریز به تهران آمدند، 13 _ 14 ساله بودند و در سنین پایین به

 دارالفنون به مدت 7 سال درس طب خواندند، ایشان بین 20 تا 30 سال به عشق حقیقی رسیدند و متحول

 شدند، اتفاقی که برای کمتر کسی می‌افتد ولی در سریال «تبریزی» به هیچ یک از این مسائل پرداخته

نشده است. وی در انتها گفت:پدرم فردی بسیار متدین و مذهبی بودند ولی این مسئله نشان داده نشده است.ایشان حافظ قرآن بودند و آن قدر قرآن خوانده بودند که زبان عربی را از این طریق یاد گرفتند.

منبع: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8702150440
  
  

 

پسر(هادی)استاد شهریار در شبکه دو

 

در پی انتقادات شدیدی که از طرف رسانه های نوشتاری(منتقدین) و یکی از دختران "ااستاد شهریار" نسبت به سریال "شهریار" شده است شبکه دو سیما امشب با پخش مصاحبه ی فرزند ذکور استاد- هادی بهجت تبریزی- سعی در فرونشاندن آتش تند انتقادها داشت.هادی بهجت تبریزی از ضعف سریال در مورد دوران کودکی استاد گله کرد و گفت تنها با او در مورد استاد سه ساعت صحبت کرده اند.هادی از بعضی از قسمتهای سریال ابراز رضایت کرد و حتی گفت که بعضی از وجوهات پدرش را از طریق سریال بهتر درک کرده است. در مورد انتخاب اشعار در طول فیلم خرسندی زیادی نشان داد و سناریست این کاررا ستود.

آیا بهتر نبود با آن دختر استاد که از سریال انتقاد کرده بود مصاحبه می کردند؟؟!!

در این مورد بیشتر خواهیم نوشت...


  
  

کمال تبریزی خبر داد: بدون اطلاع، از حدود 60 دقیقه قسمت نوزدهم سریال «شهریار»، فقط هفت دقیقه را به نمایش در آوردند.

این کارگردان ضمن اشاره به قسمت اخیر پخش‌شده از سریال «شهریار» در جمعه‌ی گذشته به ایسنا گفت: معمولا بر روی حذفیات سریال «شهریار» اگر قرار بود جمله‌ای، یا تصویری کوتاه شود با هماهنگی بین بنده و مهدی فرجی(مدیر شبکه دو سیما) اتفاق می‌افتاد؛ چون از ابتدای ساخت توافقاتی انجام دادیم که هرگونه تغییر ایجاد شود، با من درمیان بگذارند.

وی تصریح کرد: اما برای اولین‌بار در جمعه‌ای که گذشت، از قسمت نوزدهم سریال «شهریار» با تایم حدود 60 دقیقه فقط هفت دقیقه به نمایش درآمد و بیش از 50 دقیقه‌ی سریال از سوی «سیمافیلم» حذف شد؛ بنابراین از قسمت نوزدهم فقط 6 تا 7 دقیقه به اضافه قسمت بیستم، به‌عنوان قسمت 19 پخش شد و بسیاری از موضوعات عاشقانه‌ی بین شهریار و همسر وی (عزیزه) حذف شده است.

تبریزی یکی از دلایل عمده این اتفاق را مربوط به نامه‌ی اعتراض‌آمیز یکی از دختران شهریار به رییس سازمان صدا و سیما دانست و گفت: این نامه برای رییس سازمان صداوسیما نوشته شده و باعث شده مسوولان سازمان نسبت به این سریال با احتیاط رفتار کنند.

براساس این نامه بنده جلسه‌ای با مسوولان سیما فیلم داشتم و بندبند موارد را توضیح دادم و دوستان در اغلب موارد قانع شدند. اما به یک‌باره به زیباترین صحنه‌های قسمت نوزدهم که رسیدیم اغلب صحنه‌ها حذف شد.

تبریزی این روند را برای پخش این سریال تاسف‌برانگیز دانست و گفت: این اتفاق بدی برای من بود؛ بنابراین سعی خواهم کرد که در مجامع فرهنگی و دانشگاه‌ها قسمت نوزدهم سریال را به طور کامل پخش کنم تا حداقل یک عده از مردم که علاقه‌مند، این بخش را کامل ببینند.

این کارگردان خاطرنشان کرد: مواردی که از بخش نوزدهم سریال حذف شده مساله ممیزی نداشته، بلکه مربوط به اعتراضات یکی از دختران شهریار است.

او اظهار امیدواری کرد که برای دو قسمت باقی‌مانده اتفاقی نیفتد و افزود:در صورت تکرار، سریال را هم در مجامع فرهنگی و دانشگاهی نمایش خواهد داد. چون سریال ساخته‌ شده هیچ ادعای برای نمایش همه‌ی واقعیت‌های زندگی شهریار ندارد و اساسا تاکید بر واقعیات از طریق فیلم مستند اتفاق می‌افتد، در حالی که سریال «شهریار» یک اثر نمایشی است و اساسا این امکان وجود نداشت که ما به همه‌ی جزییات زندگی «شهریار» بپردازیم.

وی تصریح کرد: خانواده‌ی محترم شهریار از ابتدا در جریان ساخت این سریال قرار داشتند و با سفری که من و آقای اردشیر رستمی قبل از آغاز تصویربرداری به شهر تبریز داشتیم با فرزند شهریار آقای هادی بهجت تبریزی به گفت‌و گویی مفصل در این زمینه نشستیم که نوار ضبط شده‌ی این گفت‌وگو نیز موجود است.

متاسفانه در آن دوره هیچ یک از دختران شهریار حاضر به گفت‌وگو با ما نشدند و نسبت به ما کم لطفی کردند؛ صرفا گفت‌و گوهای آقای هادی بهجت تبریزی و بقیه‌ی اساتیدی که در تبریز حضور داشتند و با ما گفت‌و گو کردند مبنای اصلاحاتی شد که بر روی فیلم‌نامه‌ی نهایی انجام دادیم.

وی اعلام کرد در یک فرصت مناسب با حضور عوامل این سریال در ایسنا، توضیحات کاملی درباره‌ی مجموعه‌ی «شهریار» ارائه خواهد داد.

منبع:http://www.fararu.com/vdcb5zb8.rhbg5piuur.html


87/2/18::: 3:42 ص
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8      >